2-1-5 وظایف حکومت اسلامی
فصل دوم: ساختار حکومت اسلامی در قرآن
2-1 انواع حکومتها
2-1-1 حکومتهای استبدادی و خودکامه
2-1-2 حکومت دموکراسی
2-1-3 حکومت اسلامی وویژگی های آن
2- 1- 3- 1 ویژگی های ثابت حکومت اسلامی
2- 1 – 3- 1- 1 حاکم اسلامی
2- 1- 3- 1- 1- 1 دلائل ولایت فقیه
2-1-3-1- 1- 2 شرایط رهبری
2-1-3-1 - 1-3 اختیارات ولی فقیه
2- 1-3- 1- 2 استقرار عدالت اجتماعی
2-1-3 -1 -3 حفظ وتأمین استقلال همه جانبه
2-1- 3- 2 ویژگی های متغیر حکومت اسلامی
2- 1- 3- 2- 1 اصل شورای رهبری وولایت فقیه
2-1-3-2-2 تفکیک قوا
2 -1-4 اهداف حکومت اسلامی
- محبت و دوستی؛[1]
3- ناصر و یاور بودن؛ (پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یاور مؤمنین است، اشتباه است) زیرا در غیر اینصورت، یا مردم یاور پیامبرند و یا او و مردم، یاور دینند و یا خداوند، یاور او و مردم دیندارا است.[2]
4- از جهت اعتقاد گفته میشود: (فلان ولیّ فلان- هم عقیده و هم سوگند اوست).[3]
بنابراین معنی ولیّ بودن خدا و رسول برای مسلمین در این آیه، این است که خدا و رسول از هر نظر حق تصرّف در امور و شئور مسلمین را دارند.[4]
فقیه:
فقیه از نظر لغوی، از واژهی «فقه» گرفته شده و به معنای دانش مردی که چیره میشود و بر او دانایی و علم فقه غالب میآید است، پس این مرد، فقیه است و این غلبهی علم فقه، زمانی است که بفهمد.[5] همچنین به معنای مرد دانا به چیزی و کسی که حدیثی را میفهمد، چون میداند، است[6]
فقیه در اصطلاح علوم اسلامی، به معنای مجتهد و متخصص در علم فقه به کار رفته است. بنابراین، فقیه به کسی میگویند که قادر به استنباط احکام شرعی فرعی از منابع فقه اسلامی که عبارتند از قرآن، سنّت، اجماع و عقل باشد.[7]
ولیّ فقیه:
فقیهی که دارای شرایط رهبری در عصر غیبت امام معصوم( علیه السلام) است، برای تشکیل حکومت و اجرای قوانین الهی و پیشگیری از تحریف اسلام ناب، همان مسئولیتی را عهده دار است، که امامان معصوم( علیه السلام) در عصر حیات و حضورشان عهده دار آن بوده اند..[8]
[1]- همان، ج6، ص5.
[2]- همان، ج6، ص6.
[3]- همان، ج6، ص13.
[4]- محمد جواد، نجفی خمینی، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، 1389ق، ج4، ص198.
[5] -محمدبن مکرم،ابن منظور،همان، ج13، ص522.
[6] -خلیل ابن احمد،فراهیدی، همان،ج3، ص370.
[7] - محمد رضا،شب خیز،اصول فقه دانشگاهی، چاپ چهارم، بی جا ، انتشارات کتاب آوا، 1392.
[8]محمد، محمدی ری شهری، رهبری در اسلام،چاپ اول، قم: انتشارات دارلحدیث، 1375، ص36.