تا دانشآموزان علم را جدای از اخلاق فرا نگیرند... باید یکی از هدفهای مردم و حکومت این باشد که فرهنگ اسلامی را با تمام اجزا و ابعادش زنده کنند. لذا یکی از وظایف حکومت اسلامی، بازسازی فرهنگی است.[1]
دربارهی وظایف حکومت اسلامی، آیاتی از قرآن کریم آمده است که در اینجا در رابطه با ایجاد امنیّت به بررسی آیه 126 سوره بقره (دعای حضرت ابراهیم(علیهالسّلام) برای ایمن بودن مکه و روزی رسانی به اهل آن) پرداخته شده است: «وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَاذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَات...» «و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: (این سررزمین را) شهر امنی قرار ده[2] و اهل آن را- آنها که به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون) روزی ده!...»
این جملهی فوق، حکایت دعایی است که ابراهیم(علیهالسّلام) کرده و از پروردگارش درخواست نمود: که به اهل مکّه، امنیّت و رزق ارزانی بدارد و خداوند دعایش را مستجاب کرد.[3] ابراهیم نخست تقاضای «امنیّت» و سپس درخواست «مواهب اقتصادی» میکند، و این خود، اشارهای است به این حقیقت که تا امنیّت در شهر یا کشوری حکمفرما نباشد، فراهم کردن یک اقتصاد سالم ممکن نیست.[4]
به طور کلّی سه نوع حکومت در این جهان وجود دارد، حکومت استبدادی، دموکراسی و اسلامی. حکومت اسلامی دارای اهدافی است از جمله برقراری عدالت اجتماعی (که یکی از ویژگیهای ثابت حکومت اسلامی هم است). همچنین از وظایف حکومت اسلامی، بالا بردن سطح معنویات جامعه،
و سطح سواد، پایین و ساقط بود، اگر رشد و آگاهی سیاسی به قدر لازم در مردم نبود، مردم آن جامعه را نمیشود ملامت کرد، بلکه حکومتهای آن جامعه را باید ملامت و مورد مؤاخذه و عقوبت قرار دارد... تزکیه و تعلیم جزء اوّلین علّتهای بعثت انبیاست. ولایت حاکم اسلامی، دنبالهی ولایت الهی و ادامهی ولایت پیامبران است.
یک دستهی دیگر از وظایف دولت اسلامی، ادارهی امور زندگی و مادّی جامعه است. اگر این وظایف انجام نگیرد، مردم در آن محیط با آسایش خاطر به رشد اخلاقی و فرهنگی و تربیتی دست نخواهند یافت. ایجاد عدالت اجتماعی در جامعه به عهدهی دستگاههای حاکم است... دولت اسلامی که باید مقرّرات موجد و زایندهی عدالت بوده و آن را در جامعه به جریان در آورد و به همین مناسبت در اسلام اختیارات حاکم اسلامی، گسترده است تا بتواند در کنار برقرار نمودن عدالت اجتماعی، امنیّت را در جامعه ایجاد کند، امنیّت شغلی، امنیّت قانونی، ... و مسألهی دیگر، رفاه است. رفاه یک نیاز حقیقی برای مردم است و دولت اسلامی موظّف است آن را تأمین کند.
نمیشود فرض کرد که یک جامعه و حکومت در داخل، با کمال آسایش زندگی کند، امّا در ارتباطات بینالمللی و صحنههای جهانی حضور فعّال و مبتکرانه نداشته باشد. امروز همهی دنیا به هم پیوند خورده است. جامعهی موفق بدون دیپلماسی قوی، ممکن نیست و این از وظایف حکومت اسلامی است، حکومت اسلامی طرفدار حضور فعّال و قاطع در زمینهها و مسائل بینالمللی است. هریک از این وظایف چندگانه نیاز به تشکیلات و دستگاه اداری دارد و باید روی آن بحث شود.
وظیفهی دولت اسلامی، جهت دادن به علوم است؛ یعنی (مردم) دنبال علم مضر یا غیرمفید نروند. وظیفهی مهم دولت اسلامی این است که محیط آموزش و مدرسه و دانشگاه را از رذایل اخلاقی پاک کند
یکی از وسایل و اهداف برای احقاق حق، برقراری عدالت در جامعهی اسلامی است. چنانکه در قرآن کریم آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط...»[5] «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند...»
خدای تعالی پس از اشاره به قساوتی که دلهای مؤمنین را فراگرفته و در نتیجه در امتثال تکالیف دینی و مخصوصاً انفاق در راه خدا که مایهی قوام امر جهاد است تثاقل ورزیدند، ایشان را به اهل کتاب تشبیه کرد که در اثر طولانی شدن مهلت خدا به آنان، دلهایشان دچار قساوت گردید. اینک در این آیات، غرض الهی از فرستادن رسولان و نازل کردن کتاب و میزان همراه ایشان را بیان کرده، است: غرض از این ارسال رسل و انزال کتاب این بود که انبیاء، مردم را به عدالت عادت دهند تا در مجتمعی عادل زندگی کنند.[6]
جملهی « لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» از خودجوشی مردم سخن میگوید، نمیفرماید: هدف این بوده که انبیاء، انسانها را وادار به اقامهی قسط کنند، بلکه میگوید: هدف این بوده که مردم چنان ساخته شوند که خود، مجری عدالت گردند و این راه را با پای خویش بپویند.[7]
2-1-5 وظایف حکومت اسلامی:
بحث وظایف حکومت اسلامی، از بحثهای ضروری و مهم مربوط به حکومت است. حکومت اسلامی، ادامهی حاکمیّت خداوند است. دولت اسلامی طبق ارادهی خدا عمل میکند و با همان هدفها،
جامعه را حرکت میدهد و به همان سویی که خدا اراده کرده میرود؛ لذا وظایف او کوچک شدهی وظایف خداست. همان برخوردی را که خداوند با موجودات عالم و انسانها دارد، حکومت اسلامی همان برخورد را باید داشته باشد.
وظایف حکومت اسلامی در دو بخش بیان میشود که یکی از آن دو بخش، وظایف کلّی مثل استقرار عدالت اجتماعی، برقراری امنیّت، دفاع از مرزها، عمومی کردن آگاهی و دانش برای همه و ایجاد رفاه برای مردم، و دیگری برنامههایی که دولت اسلامی باید داشته باشد، تا بتواند این وظایف کلّی را که همان هدفهای حکومت اسلامی است، تأمین کند؛
یکی از وظایف حاکم، خودسازی است و اینکه از خود آغاز کند. اخلاق حاکم و مسئولان جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا اخلاق شخصی یک فرد عادّی، در محیط محدود زندگی اثر میگذارد، ولی اخلاق و سلوک حاکم در حوزهی نفوذ او که بسیار وسیع است، گسترش پیدا میکند...
منظور از حاکم، تنها یک فرد نیست، مجموعهی کسانی که به نحوی در حکومت مؤثرند و عضو دستگاه امّت اسلامی به حساب میآیند، مورد نظرند؛ البته آنها که به مرکز دایره نزدیکترند، وظایفشان سنگینتر است.
دسته دیگر از وظایف حکومت اسلامی، مربوط به معنویّات جامعه است که در درجهی اوّل از اهمّیّت قرار دارد؛ مانند پرداختن به تعلیم و تربیت افراد جامعه، تزکیهی اخلاقی افراد، رشد دادن استعدادهای مردم سرزمین اسلامی، استخدام همهی امکانات و ابزار برای اینکه مردم بتوانند گنجینههای پنهان استعدادها، خلاقیّتها، ابتکارات، اخلاقیّات فاضله و نیکو و دیگر زیباییها را که خداوند در وجود آنها قرار داده، استخراج کنند. اگر فساد در میان مردم رواج داشت و اگر مردم تعلیم و تربیت را درک نکردند
[1]- مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، همان، صص57-50.
[2]- مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، همان، صص57-50.
[3]- محمدحسین، طباطبایی، همان، ج1، ص425.
[4]- ناصر، مکارم شیرازی، همان، ج1، ص452.
[5]- حدید(57)آیه 25.
[6]- محمدحسین، طباطبایی، همان، ج19، ص300.
[7]- ناصر، مکارم شیرازی، همان، ج23، ص372.