صف بیارایید رندان رهبردل آمده جان برا دیدنش منزل به منزل آمده
بلبل از شوق لقایش پر زنان برشاخ گل گل زهجرروی ماهش پای درگِل آمده
«طور سینا»بگوایام«صَعق»آخررسید موسی حق درپی فرعن باطل آمده
بانگ زن برجمع خفاشان پست کوردل ازورای کوهساران شمس کامل آمده
بازگو اهریمنان را فصل عشرت بار بست زندگی بر کامتان زهر هلاهل آمده
غم مخورای غرق دریای مصیبت غم مخور درنجاتت نوح کشتیبان به ساحل آمده
امام امت قدس سّرهآن بسیجی بزرگ و پیر مدرسه عشق با عنایت به این که جمهوری اسلامی را کشور امام زمان(عج)معرفی کردندو با عنایت به اینکه این کشور،مأموریت الهی و تاریخی تهیه مقدمات ظهوررا برعهده داردو نیز باتوجه به گثرت و قدرت دشمنان این کشور ،با آن بینش عمیق و الهی خود ،در آغاز تشکیل نظام مقدس جمهری اسلامی،دستور تشکیل بسیج را نیز صادر کردند[1]
اتفاق نظر شیعه وسنی در عظمت حضرت زهرا(علیها السّلام)
... این که همه دنیای اسلام از آن روز تا امروز – شیعه و سنی فرقی ندارد – این بانوی بزرگوار را با چشم عظمت و جلالت نگاه می کنند ،این هم خودش یکی از نشانه ها و علامتهاست. امکان ندارد که همه یعقلا، علما ومتفکران با نحله ها و عقاید مختلف در همه ی تاریخ یک امت و ملت فبر مدح و ستایش یک مرکزمتفق القول باشند .این نیست مگر عظمت توصیف ناپذیری آن مرکز ؛ این خودش یک علامت است. همه ی این عظمت مربوط به یک بانوی هجده ساله ؛یک دختر جوان است ![1]
ولایت فقیه از زمان غیبت کبری شروع شده است. و روایات فقها آن را مطرح کرده اند.ولی فقیه دارای شرایطی و اختیاراتی است و حکومت او،حکومت ولایتی است که درآن ولی فقیه از طرف خدا نصب می شود و به همین دلیل فقط یک همر شرعی محض نیست. پیوندی محکم میان مردم وولی فقیه وجود داردکه نشان دهنده ی ولایت مداری مردم است. ولایت فقیه معلول دلایل عقلی و نقلی محض ودلیل مرکّب از عقل و نقل است.تفاوت هایی میان ولایت ائمه(ع)و امامت ولی فقیه است.امامت و رهبری براساس براهین عقلی و نقلی و اجماع فقها ادامه دارد.ولی فقیه می تواند مرجع تقلید هم باشد و حکم وفتوا بدهدو داشتن رساله هم از شرایط حتمی ولی فقیه نیست.در صورتی هم که حکم ولی فقیه حکومتی باشد بر مرجع تقلید هم واجب است که قبول کنند،هر حاکمی که حکمش قائم به خودش است و همچنین ولی فقیه مرجع در روابط بین المللی کشور هم است.گروههاییهم هستند که با دلایل و بهانه های خود مخالف ولایت فقیه وائمه(ع)هستند.حضرت زهرا(س)تا پای جان در خدمت ولایت بودند وشهادت در راه ولایت هدف حضرت فاطمه(س)بود به طوری که بعد از سوختن در خانه وماندن مادر غریبمان در بین در و دیوار،باز هم با پهلوی شگسته و سینه ی جریح،شبانه در خانه هارامی زندو حتی به خاطر یاری کردن امام غریب،سیلی می خوردندولی باز پیروی واقعی ولایت بودندو با وجود بی وفایی هاوبهانه های مردم تلاش خود را می کردند.
مازنان هم باید الان پیرو ولایت فقیه باشیم تا بتوانیم زمینه را برای ظهور امام غریب خود فراهم کنیم و تا پای جان با بصیرت و هوشیاری دراین جنگ های روانی و نظامی و الگو گیری از حضرت فاطمه(س)با وجود بهانه ها ومخالفت دشمنان اسلام ،استوار باشیم و با حفظ حجاب بتوانیم بگوییم که ماخائم ولایت و امام زمان(عج)هستیم و با بهانه هاو دلایل دیگر،مانند مردم وزنان زمانحضرت زهرا(س)،«هل من ناصر ینصرنی »اماممان رابدون پاسخ نگذاریم.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) به مسجد می آید هنگامی که ابوبکر تصمیم نهایی خود را در مورد غصب فدک از حضرت زهرا(سلام الله علیها) گرفت و نماینده ی حضرت را از آنجا اخراج نمودو این اخبار به آن حضرت رسید، سر مبارک را پوشانیدند و پوشش کامل بر تن نمودند و همراه عدّه ای از زنان خدمت گذارو بانوان خویشاوندانشان، برای اعتراض به ابوبکر به راه افتادند. هنگام راه رفتن لباس آن حضرت به زمین کشیده می شد و پایین لباس زیر پایشان می رفت، و راه رفتنشان چنان بود که گویا پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلّم) راه می روند. ابوبکر با عدّه ی زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر افراد در مسجد نشسته بودند که حضرت وارد شدند، و با آمدن حضرت پرده ای بین ایشان و مردم آویخته شد. حضرت زهرا(سلام الله علیها) نشستند و چنان از سوز دل ناله زدند که قلبها به لرزه درآمد و اشکها جاری شدو مردم را به گریه و ضجّه واداشتند و مجلس را منقلب کردند. سپس لحظه ای درنگ نمودند تا صدای ناله های مردم خاموش گردید و از جوش و خروش افتاد. با آرامش مجلس، حضرت صحبت خود را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) آغاز نمودند. مردم با شنیدن کلام آن حضرت بار دیگر شروع به گریه کردند، و حضرت برای بار دوّم سکوت کردند، و هنگامی که مردم آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند و چنین فرمودند: حمد و ثنا کلام خود را آغاز می کنم با حمدو سپاس خدایی که به ستایش و فضل و عفّت و رفعت از همه کس سزاوار تر است. سپاس خداوند را بر نعمت هایی که عطا فرموده، و تشکّر از او بر آنچه الهام فرموده، و ثنا بر نعمت های گسترده ای که ابتداً عنایت نمده و نعمت های فراوانی که عطا فرموده و تفضّلات پی در پی که مرحمت کرده است. او را سپاس می گویم با حمد های بی پایانی که از حدّ شمارش بیرون است، و قدرت بر شکرهمه ی آنها نیست، و نهایت آنها قابل درک نخواهد بود. نعمت های که خداوند برای ازدیاد و دوام آنها مارا دعوت به شکر گزاری نموده، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطیع خود گردانیده، و برای کامل نمودن بخشش هایش از آنان حمد و ستایش خود را خواسته، و در کنار آن به طلب چنین نعمت هایی امر فرموده است. گواهی می دهم که معبودی عیر (الله) نیست.تنها او معبود است و شریکی ندارد. کلمه ای است که تأویل آن اخلاص است و متضمّن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانیّت خداست، و آنچه را که عقل به آن پی می برد در اندیشه ها ظاهر نموده است. خداوندی که امکان دیدنش و قدرت توصیف او برای کسی نیست، و به خیال کسی نمی گنجد. خداوندی که تمام اشیاء را بدون آنکه چیزی فبل از آنان باشد بوجود آورده، و بی از نمونه هایی برای خلقت پیروی کرده باشد آنا راآفریده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده ی خود آنان راخلق فرموده، بدون آنکه نیازی به خلقت آنان داشته باشد یا فائده ای به او عائد شود. بلکه علّت در خلقت آن است که حکمت خود را برما سوایش معلوم نماید، و آنا را به اطاعت خود متوجّه کند، و قدرت خویش را به ظهور برساند، و دلالت بر ربوبیّتش نماید و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزّت و غلبه بخشد. همچنین برای دوری آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را بر معصیّتش قرار داده است. بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و مسیر رسالت و گواهی می دهم که پدرم حضرت محمّد بنده و فرستاده ی اوست، که خداوند او را قبل از خلقتش اختیار نمود، و قبل از بعثتش او را بر گزید، و پیش از انتخابش نام او را معرّفی کرد. این اننخاب هنگامی بود که مردم در مخفیگاه غیب پنهان بودند و در پس پرده های هولناک مستور و به نهایت عدم مقرون بودند. علّت این اختیار آن است که خداوند به سرانجام کارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدّرات عارف است. برای اتمام امر خود او را مبعوث گردانید، و به قصد اجرای حکم خود او را برانگیخت، و برای انفاذ مقدّرات حتمی خود او را به پیامبری اختیار نمود. آن حضرت مردم را دید که هر گروهی دارای دین مخصوص به خود است، و به آتش های افروخته ی خود روی آورده و بتان خود را پرستش می نمایند، و با آنکه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولی منکر او هستند. آنگاه خداوند متعال به برکت پدرم حضرت محمّد( صلّی الله علیه و آله و سلّم) ظلمت ها را به نورانیّت مبدّل ساخت، و ازقلب ها قساوت را بر طرف نمود، و از دیده ها تحیّر را زایل کرد، و مطالب مبهم را برای همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهی خود را با با هدف هدایت مردم آغاز کرد و آنان را از گمراهی نجات داد، و از لجاجت ها آگاهی بخشید، و آنان را به دینی محکم هدایت نمود، و به راه مستقیم فرا خواند. سپس خداوند عزّ و جلّ او را با رأفت و رحمت و اختیار به سوی خود خواند تا او را از خستگی این دنیا آسوده گرداند و سنگینی بار نا ملایمات را از او بردارد، و او را در احاطه ی ملائکه ی ابرار و رضوان پروردگار غفّار و مجاورت ملک جبّار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پیام آور و امین وحی خدا و برگزیده و منتخب از خلق و مرضیّ او. درود و سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد. خطاب حضرت به مهاجرین و انصار آنگاه حضرت زهرا( سلام الله علیها) متوجّه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجرین و انصار فرمودند: شما بندگان خدا پرچم و عــَلَم امر ونهی الهی، و در بردارنده ی دین و وحی او و پاسداران خدا بر خود، و رساننده ی احکام الهی به دیگر امّتهایی هستید که در اطراف شمایند. دربین شماشخصی است که استحقاق زعامت دارد، و او کسی است که قبلاًدر مورد اطاعت او متعهّد شده اید. قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و ما یادگارانی هستیم که خداوند مارا نمایندگان خود بر شما قرار داده، و به مراه کتاب ناطق الهی و قرآن صادق و ونور تابناک و شعاع درخشنده ای است که دلیل های آن روشن و اسرار آیاتش ظاهر است، و با ما دلیل و برهانی است که ظواهرش متجلّی و استماع آن برای مردم همیشگی است( و ملال آور نیست). پیروان او به خاطر آن مورد رشک دیگران هستند، و تبعیّت او بشر را به سوی خدا سوق می دهد، و گوش دادن به آن نجات را به دنبال می آورد. در اوست بیان دلیل های نورانی الهی، وپند های مکرّر خداوند، و واجباتی که تبیین شده و محرمّاتی که از آن منع گردیده، و احکامی که کافی است و ادلّه ای که روشن است و کلماتی که شفا بخش است، و فضایلی که بدان دعوت شده، و اموری که اجازه ی انجام آن داده شده، و رحمتی که امید آن می رود، و قوانینی که واجب شده است. حکمت دستورات الهی پس خداوند ایمان را برای طهارت شمااز شرک قرار داد، و نماز را دوری از کبر، و زکات را صفای روح زیادی در روزی، و روزه را تحکیم اخلاص، و حج را بلندی و رفعت دین و احیای سنّت ها و اعلان شریعت، و عدالت را نظام لب ها و قبولی دین، و اطاعت ما اهل بیت را موجب نظام داشتن ملّت، و امامت ما را امان از تفرقه و جدایی، و جهاد را عزّت اسلام، و صبر را کمکی بر استحاق اجر، و امر به معروف را باعث مصلحت عمومی، و نهی از منکر را برای تنزیه دین، و نیکی به والدین را حفظ از نا رضایتی، و صله ی رحم را مایه ی طولانی شدن عمر و کثزرت افراد یکدل، و قصاص را حفظ خون ها، و وای به نذر را روزنه ای برای بخشش گناهان، و کامل نمودن کیل و وزن را برای حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهی از نوشیدن شراب را دوری از پلیدی، و پرهیز از نسبت ناروا به بانوان عفیفه را مانع از لعنت، و دوری از دزدی را سبب جلو گیری از اعمال زشت، و نخوردن مال یتیم و بر نداشتن آن را پناهی از ظلم، و نهی از زنا را حفظ از غضب الهی، و عدالت در احکام را مایه ی دل گرمی مردم، و ظلم ننمودن در حکم را برای ترس از حق قرار داده، و برای اخلاص در قبول ربوبیّت خود شرک را حرام نموده است. پس تقوای الهی را در بالاترین درجه پیشه ی خود نمایید؛ و در حالی از این دنیا بروید که مسلمان باشید، و از فرامین خدا روی بر نگردانید، و آنچه امر فرموده اطاعت کنید و از آنچه نهی فرموده خودداری کنید، و پیرو علم باشید و بدان تمسّک کنید که فقط بندگان آگاه از خدا می ترسند. پس حمد و ثنای خدایی را به جا آورید که با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمین در جستجوی وسیله ای به سوی اویند. و ما آن وسیله ی الهی در خلقش هستیم، و ما آل رسول خداییم، و ما مقرّبان درگاه خدا، و جایگاه قدس او، و جحّت غیب الهی و وارث انبیای اوییم. بدانید من فاطمه هستم سپس فرمود: ای مردم بدانید من فاطمه ام، و پدرم محمّد که فرستاده ی پروردگارتان و خاتم پیامبرانتان است. کلام اوّل و آخر من این است، و در این مطلب اشتباه نمی کنم و آنچه انجام می دهم گزاف نیست و سخن به دروغ نمی گویم. پس با گوش های شنوا و قلب های آگاه سخن مرا بشنویدم سیر رسالت پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنگاه فرمود: بسم الله الرّحمن الرّحیم، فرستاده ی خدا نزد شما آمد که از شما بود و تحمّل مشقّت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدایت شما پا فشاری داشت و نسبت به مؤمنین با رحمت و رأفت بود. اگر در حسب و نسب او نظر کنید و او را بشناسید می یابید که در بین تمام زنان او تنها پدر من است، و در بین تمام مردان او تنها برادر پسر عموی من(علی علیه السلام) است و چه خوب انتسابی است. او رسالت الهی خود را به انجام رسانیدو امور باعث عذاب پروردگار را معرّفی نمود، و از راه و روش مشرکان روی گردانید، و از سنّت جاهلی آنان اعراض نمود. کمر آنان را در راه رسالتش شکست، گلوی آنان را فشرد، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه خدا دعوت نمود. بتان را شکست و سر های گردنکشان را به خاک افکند، تا آنکه اجتماع آنان را از هم پاشید و آنان از صحنه پشت نمودند، و نور صبح هدایت ظلمت شرک را شکافت و پرده از حق برداشته شد. زعیم دینی گوینده شد، و آتش کفر خاموش گردید، و زبان شیاطین لال شد و پست فطرتان منافق هلاک شدند، و گره های کفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به کلمه ی اخلاص تکلّم نمودید با عدّه ای از پاکان که عفیف بودند. شما بر لبه ی پرتگاه آتش قرار داشتید که پیامبر الهی شما را نجات داد. کسانی بودید که بتان را می پرستیدید، و قمار بازی می کردید. چنان خوار بودید که جرعه ی هر نوشنده، و شکار هر طمعکار، و همچون آتشگیره ای بودید که بردارنده ی آن زیاد توقّف نمی کند، و زیر قدم های دیگران قرار داشتید. آب آشامیدنی شما آب کدر، و خوراک شما پوست دبّاغی نشده بود. می ترسیدید که مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله کنند. علی( علیه السلام) در تبلیغ رسالت تا آنکه خداوند تبارک و تعالی به برکت پیامبرش حضرت محمّد ( صلّی الله علیه و آله و سلّم) شما را بعد از این همه سختی ها نجات داد، و بعد از آنکه او گرفتار پهلوانان کفّار و گرگان عرب و گردنکشان اهل کتاب گردید. هر گاه که آتش جنگ را می افروختند خداوند آن را خاموش می نمود و هر زمان که قدرت پیروانضلالت ظاهر می شد یا دشمنان مشرک دهان خود را برای از بین بردن شما باز می کردندبرادرش علی را برای نابودی آنان به عمق دهانشان می افکند. او هم تا گوش های آنان را پایمال نمی کرد، و آتش آنان را با تیزی شمشیرش خاموش نمی نمود باز نمی گشت. او( علی علیه السّلام) کسی بودکه در راه خدا سختی و مشکلات را تحمّل می کرد و استقامت از خود نشان می داد، و نزدیکترین اشخاص به پیامبر و سرور اولیای خدا بود. در راه خدا کمر همّت بسته بود و دلسوزانه و با جدّیت و تلاش پیگیر عمل می کرد، و درراه خدا سرزنش ملامت کنندگان تأثیری در او نداشت. و این در حالی بود که شما در زندگی راحت و در کمال آرامش و امنیّت و نشاط بودید، و در رفاه زندگی خوشی را می گذراندید. غذای لذیذ می خوردید و آب زلال می نوشیدید و انتظار رسیدن بلا ها را بر ما داشتید و منتظر شنیدن اخبار آن بودید! و چون جنگی شدّت می گرفت خود را کنار می کشیدید، و هنگام کارزار فرار می کردید. رفتار مردم بعد از رحلت پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگامی که خداوند جایگاه انبیا و منزلگاه برگزیدگانش را برای او اختیار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند کینه و دشمنی ناشی از نفاق شما ظاهر گردید، و پوشش دین کهنه شد و جامه اش مندرس و استخوانش ضعیف گردید، و آن قدرت ضعیف از بین رفت. خشم فرو خورده ی گمراهان به تکلّم در آمد، و گمنام ذلیلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا در آورد، و در عرصه ی شما قدرت نمایی کرد. شیطان از کمینگاه خود سر بر آورد و شما را به سوی خود خئاند و شما را دعوت نمود، و دید که دعوت او را اجابت می نمایید آماده ی فریب خوردن از او هستید، و چون شما را به قیام برعلیه حق خواند قیام و سرعت قبول شما را یافت، و چون شما را برضدّ حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناک دید. پس شتر دیگران را برای خود علامت گذاری نمودید و آن را به آبی که از آن شما نبود حاضر کردید. تمام این قضایا در حالی بود که فاصله ی زیدی نشده و زخم هنوز وسیع بود و جراحت هنوز التیام نیافته و پیامبر هنوز دفن نگردیده بود!به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام کردید، ولی بدانید که در فتنه سقوط کردید و جهنّم کافران را از هر سو بر می گیرد. این کارها از شما بعید بود و چگونه چنین کاری کردید و به کجا باز می گردید، با اینکه کتاب خدا در بین شماست؟! کتابی که امورش ظاهر و احکامش نورانی و علامت هایش واضح و نواهیش تبیین شده و اوامرش روشن است. به چنین کتاب خدایی پشت نمودید. وای بر شما! آیا می خواهید از او روی گردانید یا به غیر آنچه که در آن است حکم کنید؟ بد جایگزینی برای ظالمان است، و کسی که غیر اسلام را به عنوان دین برگزیند از او قبول نمی شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود. سپس درنگ نکردید مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جای گرفتن قلّاده ی آن، که شروع نمودید در بر افروختن شعله های فتنه و برانگیختن هیزم های آن، و ندای شیطان مکّار را اجابت کردید و شروع به خاموش کردن انوار دینی روشن و بی اعتنایی به سنّت های پیامبر برگزیده نمودید. به ظاهر طرفداری از دین می نمایید در حالی که در باطن به نفع خود عمل می کنید، و نسبت به اهل بیت و فرزندانش با حیله و نیرنگ رفتار می کنید. ما در مقابل اذیّت های شما صبر می کنیم مانند صبر کسی که با چاقو های بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه کنند و تیزی نیزه را در بدنش فرو برند! فدک و ارث و شما اکنون معتقدید که ارثی و نصیبی برای ما اهل بیت نیست! آیا در پی حکم جاهلیّت هستید؟! و چه حکمی بهتر از حکم الهی برای گروهی است که یقین دارند؟ آیا نمی دانید؟! البته که همچون آفتاب تابنده برای شما روشن است که من دختتر اویم. از شما مسلمانان بعید است! آیا ارث پدرم به زور گرفته شود؟ ای پسر ابو قحافه، آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبی تعجّب آوووور و متحیّر کننده آورده اید، که از روی جرأت بر قطع رحم رسول الله و شکستن پیمان چنین اقدامی کرده اید! آیا از روی عمد کتاب خدا را رها کرده و پشت سر خود افکنده اید؟ آنجا که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:« و سلیمان از داود ارث برد»، و آنچه حکایت نموده از قضیّه ی یحیی و زکریّا آنجا که می فرماید: « پروردگارا ... فرزندی به من عنایت فرما که از من و از آل یعقوب ارث ببرد»، و فرموده:« و خویشان میّت بعضی بر بعض دیگر در کتاب خدا در اراث بردن تقدّم دارند»، و فرموده:« خداوند در رابطه با اولادتان سفارش می نماید که فرزندان پسردو برابر فرزندان دختر ارث می برند»، و فرموده:« اگر میّت چیزی بعد از خود باقی بگذارد برای والدین و خویشان به نیکی وصیّت نماید، این حقّی است که متّقین باید آنرا انجام دهند». گمان نمودید بهره ای از ارث برای من نیست و از پدرم ارثی به من نمی رسد و بین من و پدرم نسبتی نیست؟! آیا خداوند شما را به آیه ای اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است؟ یا می گویید ما اهل دو مذهب هستیم که از یکدیگر ارث نبریم؟! آیا من و پدرم هر دو اهل یک مذهب نیستیم؟! یا اینکه شما به عامّ و خاصّ قرآن از پدرم و پسر عمویم( علی علیه السّلام) آگاه ترید؟ اکنون که فدک را نمی دهی این مرکب زین و افسار شده ی آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قیامت وبال آن گریبانت را بگیرد. خداوند خوب حکم کننده ای و حضرت محمّد( صلّی الله علیه و آله و سلّم) خوب زعیمی و قیامت خوب وعده گاهی است. بعد از مدّت کوتاهی پشیمان می شوید، و در روز قیامت اهل باطل زیان می کنند، و زمانی پشیمان می شووووید که برای شما نفعی ندارد، و برای هر خبری زمان وقوعی است، و به زودی می فهمید عذاب خوارکننده گریبان چه کسی را می گیردو چه کسی است که عذاب دائمی بر او نازل می شود. خطاب به پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) سپس حضرت نظری به مرقد پدر افکند و بغض گلویش را فشرد و ضمن ابیاتی از شعر چنین فرمود: ای پدر! بعد از رحلت تو واقعه های بزرگ و قضایای مشکلی واقع شد، که اگر تو شاهد آن بودی مصیبت برایمان بزرگ نمی آمد. ما همچون زمینی که باران فراوان را از دست دهد تو را از دست دادیم، و قوم تو فاسد گردیدند. پس شاهد آنان باش و غایب مباش. وبرای هر اهلی مزیّت و برتری بر دیگر نزدیکان نزد خدای متعال است. آن هنگام که تو رفتی و خاک بین ما و تو حایل شد مردمانی کینه های خود را بر ما ظاهر نمودند. اکنون که تو از بین ما رفته ای و تمام زمین غصب شده مردم با چهره ی گرفته با ما روبرو می شوند و ما خوار شده ایم، و به زودی در روز قیامت باعث ظلم خانواده ی ما می فهمد که به کجا باز می گردد. تو همچون ماه چهارده شبه و نوری بودی که از تو کسب نور می شد و کتاب های آسمانی از طرف خدای با عزّت بر تو نازل می گردید. و جبرئیل با آوردن آیات الهی با ما انس داشت، و با رفتنت در تمام خیر ها را بستی. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبت تو خوار گشتند که در این برای من بلایی است. ای کاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو می شد هنگامی که تو از پیش ما رفتی و تلّی از خاک مانع از تو شد. ما مبتلا به مصیبت از دست رفتن عزیزی شدیم که هیچ محزونی از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنین زیزی مبتلا نشده است. پس هر اندازه که در این دنیا زندگی کنیم و تال زمانی که چشم هایمان باقی است برای تو با اشکی ریزان گریه می کنیم. سپس این اشعار را درددل نمود: تا روزی که تو زنده بودی حمایت کننده ای داشتم و با آسودگی رفت و آمد می نمودم و تو بال من و یاور من بودی؛ ولی امروز در برابر فردی ذلیل خاضع شده ام و از او فاصله می گیرم و به دست خود ستمگران را دور می کنم. در حالی که قمری از روی غصّه، شبانه روی شاخه ای گریه می کند؛ من در روز روشن بر مصائبم اشک می ریزم. خطاب به انصار سپس حضرت نگاهی به جانب انصار نمودند و فرمودند: ای یادگاران زمان پیامبر، و ای یاوران دین و پناه دهندگان اسلام! این چه سستی است در یاری من و چه ضعفی است در کمک به من و چه کوتاهی است درباره ی حقّ من و چه خوابی است که در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟! آیا پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) پدرم نمی فرمود:« حرمت هر کسی را نسبت به فرزندانش باید نگه داشت»؟ چه زود کار خود را کردید، و عجب زود به کاری که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید! و شما به آنچه من طلب می کنم قدرت کمک، و بر آنچه در پی آن هستم و می خواهم قدرت گرفتن دارید. آیا به راحتی می گویید« محمّد رسول خدا از دنیا رفت»؟ به خدا قسم این واقعه ای مهم است که شکافی عظیم و گسیختگی گسترده ای همراه داشت، و انجام دهنده ی آن مفقود بود. با غیبت پیامبر زمین تاریک گردیده، و برگزیدگان الهی محزون گشته اند، و در مصیبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراکنده شدند. با رحلت او امید ها به یأس مبدّل شد، و اموال غارت شد و حریم آن حضرت از بین رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امّت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فرا گرفت و حق از بین رفت. بخدا قسم رحلت پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) بلیِه ی بسیار بزرگ و مصیبت عظیم است که مصیبتی مثل آن و حادثه ی ناگواری همچون آن در دنیا نخواهد بود و به این مصیبت عظمی کتاب خدا در خانه هایتان و در هر صبح و شام آگاهی داده و به آن در گوش هایتان با ندا و فطرت و خواندن و فهماندن خبر داده است. و همچنین خبر داده از آنچه که به انبیای الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده که حکم نهایی و قضا و قدر حتمی است. ( آنجا که فرموده:)« و نیست محمّد مگر فرستاده ی خدا که قبل از ااو پیامبران آمده اند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود به جاهلیّت خود بر می گردید و مرتد می شوید؟ کسی که مرتد شود به خداوند ضرری نمی رساند، و خداوند شکر گزاران را پاداش می دهد». ظلم به فاطمه( سلام الله علیها) در انظار مردم از شما بعید است ای پسران قَیلَه! آیا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالی که شما حال مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و اجتماعتان منسجم است و ندای نصرت طلبی من به شما می رسد، و آگاهی بر مظلومیّت من همگی شما را فرا گرفته است؟! این در حالی است که شما هم تدارکات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسیله و قدرت و هم اسلحه و وسیله ی دفاع دارید. فراخوانی من به شما می رسد ولی پاسخ نمی دهید! و فریاد من به شما می رسد ولی به دادخواهی نمی آیید! شما کسانی هستید که بر دشمن بدون سپر و زره حمله می کنید و به خیر و صلاح شناخته شده اید. و شما به عنوان برگزیده ی خدا و منتخب او برای ما اهل بیت انتخاب شده اید. و همان کسانی هستید که با عرب به مبارزه برخاستید و خود را وارد امور سخت کردید و متحمّل سختی و زحمت شدید و با امّت ها به جنگ برخاستید و پهلوانان را بدون سستی دور نمودید. ما و شما چنان بودیم که شما را امر می کردیم و شما اطاعت می کردید، تا به وسیله ی ما برای شما موقعیّت پا بر جایی به دست آمد و توسّط ما آسیاب اسلام برای شما به گردش در آمد، و برکات روزگار به جریان افتاد، و تکبّر شرک به ذلّت کشیده شد، و جوشش دروغ ساکن گردید، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دین در اجتماع شکل گرفت. با امامان کفر بجنگید با ین سوابق، حال بعد از روشن شدن حق و بیان آن به کجا رفتید، و بعد از اعلان حق کجا آن را پنهان کردید، و چرا بعد از این اقدامات به گذشته ی خود رجوع نمدید و بعد از ایمان مشرک شدید، و بعد از شجاعت ترسیدید از گروهی که بعد از پیمان بستنشان سوگند های خود را شکستند و در دین شما طعنه وارد نمودند. با امامان کفر جنگ کنید که آنان پایبند به سوگند هایشان نمی باشند، تا شاید از کار های خود بر گردند. آیا با گروهی که سوگند های خود را نا دیده گرفتند و قصد بیرون نمودن رسول الهی را دارند کارزار نمی نمایید، و حال آنکه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آیا از آنان هراس دارید؟ خداوند سزاوار تر است که از او بترسید اگر مؤمن هستید. خواری حق به دست مردم آگاه باشید! به خدا قسم شما را می بینم که به زندگی راحت میل نموده اید، و کسی که سزاوار منصب حلّ و فصل امور است از جایگاهش دور نموده اید ، و تن به راحتی در داده اید، و از جای وسیع به جای تنگ پناه آورده اید، و از دین برگشته اید و آنچه را که حفظ می کردید دور افکنده اید، و چیزی را که به آسانی خورده بودید بر گردانده اید. اگر شما و تمام کسانی که در زمین هستند کافر شوند خداوند از همه ی آنان بی نیاز است و خداوند سپاس شده است. آیا خبر کسانی که قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامی که بعد از اینان آمدند به شما نرسیده؟ قضایای آنان را جز خدا نمی داند که رسولانی الهی با بیّنات به سوی آن اقوام آمدند، ولی آنان دست های خود را دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده ایدکافریم، و ما در آنچه ما را به سویش می خوانید در شکّ و تردید هستیم. عار و عذاب بر کسی که دختر پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم) را خوار کند من گفتم آنچه که گفتم در حالی که می دانم یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و بی وفایی همچون لباسی بر قلب های شما پوشیده شده است. ولی این سخنان به خاطر بر لب رسیدن جانم بود، و آه هایی که برای خاموش نمودن آتش غضبم کشیدم، و سستی تکیه گاهم بود، و ضعف یقین شماست، و اظهار غصّه ی سینه ام است که دیگر نتوانستم آن را مخفی کنم، و برای اتمام حجّت بود. پس شتر خلافت را بگیرید و با طناب، باربندش را محکم به شکم آن ببندید، در حالی که کمر آن شتر مجروح شده و استخوان هایش شکست و پا هایش ضعیف شده و کف پا هایش نازک گردیده و عیب آن همیشه باقی است، که به غضب خدای جبّار و ننگ ابدی علامت گذاری شده، و پیوسته به آتش الهی روشن است. آتشی که بر قلب هااثر می گذارد و در عمود های کشیده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام می دهید نزد خداوند محفوظ است و به زودی کسانی که ستم کردند می فهمند به کجا می روند. من دختر پیامبرتان هستم من دختر کسی هستم که شما را از عذاب شدیدی که در پیش دارید ترسانید. پس همگی درباره ی من حیله به کار بندید و به تأخیر نیندازید! شما کار خود را بکنید که ما هم در کار خود هستیم و منتظر باشید که ما هم منتظریم. پروردگارا، بین ما و قوممان به حق حکم کن و تو بهترین حکم کننده هستی و به زودی کفّار خواهند دانست که عاقبت کار به نفع کیست. و بگو عمل کنید که به زودی خدا و رسول و مؤمنین عمل شما را می بینند و نامه ی اعمال هر انسانی را بر گردن او آویخته ایم. بنا براین هرکس به اندازه ی ذرّه ای عمل خیر انجام دهد نتیجه اش را می بیند و هر کس ذرّه ای عمل شر انجام دهد نتیجه اش را خواهد دید؛ و گویا کار چنین مقدّر شده است. جواب ابو بکر آنگاه ابوبکر در جواب حضرت گفت: راست می گویی ای دختر پیامبر، پدر تو نسبت به مؤمنین با عطوفت و کریم بود و رحمت و رأفت داشت، و نسبت به کافرین عذاب الیم و عقاب عظیم بود. اگر بخواهیم نسب او را بنگریم در بین تمام زنان او را تنها پدر تو می یابیم، و در بین دوستان صمیمیش تنها برادر پسر عمویت( علی علیه السّلام) می بینیم، که او را بر تمام دوستان برگزید، و علی کسی بود که او را در هر کار بزرگی یاری می نمود. فقط انسان سعادتمند شما را دوست دارد و تنها انسان شقیّ دور از خدا شما را دشمن می دارد. شما عترت پاک رسول خدا هستید و برگزیدگان منتخب اویید. راهنمایان ما بر کار های خیر شمایید، و سوق دهندگان ما به بهشت شما هستید. حدیث جعلی« النبی لا یورث» و تو ای برگزیده ی تمام زنان و دختر بهترین پیامبران در آنچه که می گویی راستگو هستی، و در وفور عقل سبقت داری، و حقّ تو رد نشده است و سخن راستی که می گویی از تو منع نمی شود. قسم به خدا که از رأی و نظر پیامبر پا را فراتر نگذاشتم و کاری که کردم با اجازه ی او بود!! و پیشتاز هر قومی به آنان دروغ نمی گوید. و تو گفتی و سخن خود را رساندی و درشتی نمودی و قهر کردی!! و من خدا را شاهد می گیرم- و او در شاهد بودن کافی است!- که من شنیدم که رسول خدا می فرمود:« ما گروه پیامبران طلا و نقره و زمین و خانه و اثاث خانه به ارث نمی گذاریم، و کتابها و حکمت و علم و نبوّت را به ارث می گذاریم. و آنچه از مال دنیا از ما باقی می ماند از آن ولیّ امر بعد ماست که در به نظر خویش حکم کند»! آنچه را که تو در پی آن هستی برای تهیّه ی اسب و اسلحه قرار دادیم که مسلمانان با آن به مقابله ی دشمنان بپردازند و با کفّار جهاد کنند و بر گردنکشان فجّار شمشیر بزنند! و این عمل به اجماع مسلمانان است، و به تنهایی آ« را انجام نداده ام و به رأی خود عمل نکرده ام. این حال من است و اموالم برای تو و در اختیارت باشد! و ما آن را از تو نمی گیریم و برای دیگری ذخیره نمی کنیم. تو برترین بانوی امّت پدرت و درخت طیّبه ای برای فرزندانت هستی! ما نمی خواهیم مال تو را که به تو تفضّل شده از تو بگیریم، و مقام اجداد و فرزندانت کم شمرده نمی شود. فرمان تو در آنچه که ملک من است مؤثّر و نافذ است! آیا اجازه می دهی در این باره با دستور پدرت مخالفت کنم؟! پاسخ ابوبکر حضرت فاطمه( سلام الله علیها) در جواب او فرمود: سبحان الله! هرگز پدرم از کتاب خدا روی گردان نبوده و مخالفت احکام آن را نکرده، بلکه پیروی فرامین او را نموده و از جای جای آن متابعت نموده است. آیا همگی بر سر بی وفایی اجتماع کرده اید و عذرتان در این باره دروغی است که پرداخته اید. و این عمل شما بعد از رحلت پیامبر همانند آن غائله هایی است که در زمان حیات او دنبال می کردید. تصریح قرآن به ارث انبیاء علیهم السّلام این کتاب خداست که حاکمی عادل و گوینده ای است که فصل خصومت می کند، درباره ی پیامبری از پیامبران خدا می فرماید:« فرزندی به من عطا فرما که از من و از آل یعقوووب ارث ببرد»، و می فرماید:« و سلیمان از داود ارث برد». خداوند عزّ و جلّ در قرآن تقسیماتی در ارث قرار داده و حدود واجب میراث را تعیین کرده و سهم مرد و زن را بیان فرموده است، به طوری که عذر اهل باطل را باطل کرده و جای گمان ها و شبهات را درباره ی مردگان از بین برده است. ولی نفستان بر شما حیله کرده و باید صبر نیکو کرد، و خداوند درباره ی آنچه که شما می پردازید کمک کننده است. این دو نفر که در آیه ذکر شده اند پیامبرند و تو می دانی که مقام نبوّت ارث بردنی نیست و ارث بردن در غیر مقام نبوّت است. پس برای چه از ارث پدرم محروم می شوم؟ آیا خداوند در کتابش آورده که:« به جز فاطمه دختر محمّد»؟ به من نشان بده تا قانع شوم. جواب ابوبکر ابوبکر گفت: ای دختر پیامبر تو عین دلیل و زبان حکمت هستی. جواب تو را آماده نکرده ام، و تو را در درستی گفتارت رد نمی کنم! ولی این مسلمانان قاضی بین من و تو باشند. آنچه انجام دادم اینان بر عهده ی من گذاردند و با توافق آنان و بدون قصد زورگویی و استبداد و مقدّم داشتن دیگری این(فدک) را از تو گرفتم، و خودشان بر این مطلب شاهدند. خطاب به مسلمانان آنگاه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) توجّه خود را به مردم نموده فرمودند: ای مسلمانانی که با یرعت به قول باطل روی آوردید، و در مقابل عمل نا پسند زیان آور سکوت نمودید و راضی شدید! آیا در کلمات قرآن تدبّر نمی کنید یا آنکه بر قلب هایتان قفل هایی زده شده است، بلکه اعمال بدتان قلب های شما را پوشانده و گوش و چشمتان را بسته است. بد تأویلی کردید و چه بد مشورتی نمودید، و چه شرّی است آنچه خیر را با آن عوض کردید. قسم به خدا بارش را سنگین می یابید و عاقبتش را عذاب می بینید زمانی که پرده برای شما برداشته شود و پوشیده ها آشکار گردد و عذاب هایی که گمانش را نمی برید از سوی پروردگارتان بر شما ظاهر گردد، و در آن هنگام صاحبان باطل زیان می کنند. تأثیر خطبه ی حضرت راوی می گوید: بعد از خطبه ی حضرت، زن و مرد چنان گریه کردند که تا آن روز دیده نشده بود، و مدینه به لرزه در آمد و فریاد مردم بلند شد و صدا ها از خانه های فرزندان عبدالمطلّب و بعضی از مهاجرین و انصار بلند شد.
اسناد خطبه ی حضرت زهزا(سلام الله علیها) اسنادی که تا کنون به دست ما رسیده و خطبه ی کامل حضرت را برای ما نقل کرده باشد 23 سند است که به عنوان پشتوانه ی متن آماده شده ی خطبه عیناً ذکر می شود.آن 23 سند از 17 منبع مهم استخراج شده است،
در اینجا سه منبع ذکر می شود: 1. دلائل الامامه، ابو جعفر محمّد بن جریر طبری امامی از علمای قرن پنجم، چاپ قم، مؤسّسه ی بعثت، 1413:ص109-129. 2. الاحتجاج، ابو منصور احمد طبرسی متوفّای 548، چاپ قم: ج1ص 131-146. 3. شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی متوفّای 679، چاپ بیروت،1401، دار العالم الإسلامی: ج5 ص 105.
ما اکنون به استقبال صدای فاطمه( سلام الله علیها) می رویم، در روزگاری که آن بزرگ بانوی جهان با تنفّر و غضب نسبت به چنان مردمانی فدک را رها کرد و رفت، و ننگ و نفرین نثارشان نمود. امامان معصوم از فرزندان زهرا(سلام الله علیها) نیز حاضر با باز پس گرفتن سرزمینی نشدند که به قیمت جسارت به مقام والای مادرشان غصب شد. آنچه بر آن تأکید فرمودند این بود که شیعیان با احساس دیگری این خطبه ی مادرشان را دنبال کنند و گوش جان به صدای پر سوز و گداز فاطمه( سلام الله علیها) بسپارند و تا حدّ امکان آن را در سینه جای دهند و حفظ کنند و به فرزندان و خویشان و دوستان خود بیاموزند. ای فاطمه ی پهلو شکسته، که در هجده سالگی با قد خمیده و با سیلی از اشک، این خطابه ی مفصّل را در دفاع از حریم عصمت و ولایت ایراد فرمودی، صدای شکستن دل تو از لا به لای سخنانت قلب ما را می سوزاند و روح ما را که از طینت تو بر گرفته است غصّه دار می کند.با تو ای بانوی دو جهان پیمان می بندیم که کلامت را نیک به خاطر بسپاریم و مفاهیم آن را از اعماق جان درک کنیم و با آنچه در توان داریم از مقام شامخ تودفاع کنیم و از کنار فدک تو بی تفاوت نگذریم. یا قائم آل محمّد شهادت مظلومانه ی مادرتان حضرت زهرا( سلام الله علیها) را تسلیت می گوییم و طلب صبر بر شما آخرین امام(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند منّان می خواهیم. به امید ظهورتان!!!
. نقل کننده: فاطمه اسود