مربوط به اوست کوتاهی نورزند و توانایی های خود را به منصه ی ظهور رسانند؛تا محبوب قلوب آنان گردند،گاهی علت رسیدگی نکردن مرد کوتاهی او نسبت به مسائل خانه و خانواده،مشغله ی فراوان اوست.در این جا اگر چه زن می بایست موقعیت همسرش را درک کرده و توقع زیادی از او نداشته باشد؛اما واقعیت،آن است که مرد باید طوری امور خود را منظم و برنامه ریزی کند که از امور خانه و خانواده باز نماند و حق آنان را ضایع ننماید.کار و درس و بحث،نباید به حدی باشد که امور ضروری خانواده،زمین بماند و موجب دل آزاری و دل تنگی اهل خانه شود.
ه) فقدان توانمندی های لازم: صفات،خصوصیات و توانایی هایی را می شناسیم که وجود آن ها در مردان موجب کمال مردانگی آن هاست و فقدان این موارد،برای آنان نقص محسوب شده و آنان را در مسیر زندگی دچار مشکل خواهد کرد.
م) عدم اظهار محبت: گرچه محبت،به خودی خود،امری است مربوط به دل؛لکن تا در رفتارها و برخوردهای متقابل ابراز نشود؛کسی از آن آگاه نمی شود.یقیناً محبت،هیچ گاه فراموش زن نخواهد شد و البته تکرار آن در موقعیت های مختلف،اثر جدیدی به جای خواهد گذارد.(وافی،1388،صص498-492).
1-4.با مسائل روز
اگر طلبه و فاضل جوان ،از مسایل مطلع شد و در جریان امور قرار گرفت،این در فهم احکام الهی و احکام شرعی و فتوای صحیح و نزدیک به واقع به و کمک خواهد کرد.این راهش آن است که طلاب برکنار نمانند.در حوزه ی قم،برای این قضایا،بایستی روش هایی را انتخاب بکنند.این کار ممکن است با کمک کردن به گسترش معلومات یا مطرح کردن
بعضی از مسایل روز در مجلات اختصاصی حوزه ها یا تخطئه نکردن کسی که مطالعات روز دارد و از این قبیل چیزها انجام بگیرد.(وافی،1388،صص509-499).
1-4-1.شناخت زمان
کسانی می توانند تکلیف و وظیفه ی خود را در امور اجتماعی و سیاسی درست انجام بدهند که نسبت به شرایط و زمینه های آن نیز شناخت داشته باشند و این شناخت،بدون(شناخت زمان)امکان پذیر نیست و لذا شناخت زمان، مخصوصاً برای علما از اهمیت ویژه ای برخوردار است.احکام الهی و مظاهر دینی مثل صداقت و امانت و عدالت و عفت...در همه ی زمان ها محفوظ و ثابت است.معنای عارف به زمان بودن یک عالم دینی،آن است که پس از تفقّه در دین-یعنی شناخت کامل فرهنگ اسلامی از جهت سیاست و اقتصاد و موازین اجتماعی براساس کتاب خدا و احادیث معصومین(علیه السلام)- اولاً در سطح منطقه ی زندگی خود بداند که بر مردم چه می رود و در چه حالی هستند تا با آن ها همدردی و همراهی کند.ثانیاً در سطح جهانی استعمارگران و ستمکاران را از جهت نقشه ها و ترفندها- چه در قیافه ی استعمار کهنه چه در قیافه ی استعمار جدید و راهکارهای آن ها- بشناسند.ثالثاً بداند که آن ها در طول قرون و اعصار،با کشورهای اسلامی و غیراسلامی،مخصوصاً در آسیا و آفریقا چه کرده اند و وضع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن ها هم اکنون در چه حال است.رابعاً راه های مبارزه با استکبار و استضعاف را بشناسد و در یک کلام،قولاً و عملاً بتواند ثابت کند که اسلام،امروز هم قدرت اداره ای اجتماع را به طور کامل دارد.
بیان نورانی و راهگشای حضرت ولی عصر(عج) که فرمودند:«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روا? احادیثنا؛در
حوادثی که برای شما پیش می آید به راویان احادیث ما-علمای بزرگ اسلام-مراجعه کنید.»اشاره به علمای عارف به زمان دارد چه اینکه «حوادث» به پیش آمدهایی گفته می شود که با زمان ارتباط دارد.بنابراین یک عالم اسلامی باید با این تعهد و با این وجدان و دلسوزی و عاطفه ی اسلامی با مردم زندگی کند که مشکلات مردم را مشکلات خود بداند و از درد و رنج آن ها رنج ببرد و عقب افتادگی ها،محرومیت ها،بی توجهی ها و غفلت ها دل او رل بلرزاند و در هر مورد،اقدام مناسبی در راه رفاه و رفع مشکل آن ها انجام بدهد.او برای انجام این وظیفه ،باید از همه جا آگاه باشد و بالاخره از همه جا باید به مناسبت مسئولیت خود،اگر چه عالم و واعظ و ملّای یک روستا باشد آگاه باشد تا در انجام تعهد و مسئولیت خود تقصیری نکرده باشد.علمای بزرگ اسلام که تربیت شدگان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بودند در کشاکش انجام این تعهد و تکلیف اجتماعی و این اقدام ها و در دفاع از حقوق محرومان و در مبارزه با دشمنان و بیگانگان،هرگونه فشار و شکنجه و محرومیت،حتی زندان و تبعید و شهادت را به جان می خریدند و باید ما هم با توفیق خداوند این طور باشیم.(نوری همدانی،1383،صص462-458).
1-4-2.دفاع احساسی از دین
در دفاع از دین نباید احساسی عمل کرد.باید تمام ابعاد تبلیغ را در نظر گرفت؛از این رو بهتر است سیره ی ائمه (علیهم السلام) را در این زمینه،همه جانبه بررسی کنیم.هرکس بخواهد از این دفاع نموده یا آن را تبلیغ کند،باید دین را بشناسد؛تا دین زدایی نکند،خلاف نگوید،مردم را منحرف نکند،بی احترامی نکند و شرایط امر به معروف و نهی از منکر را در نظر بگیرد.دفاع از دین،باید براساس شرایط زمان،تحقق پیدا کند.صرف این که دفاع از دین ارزش است مجوز استفاده از هر وسیله ای برای تحقق آن نمی شود.(وافی،1388،ص266).
1-4-3.دوری از لغزشگاه:
طلاب جوان تا زمانی که مشغول فراگرفتن درس هستند،مخصوصاً در سالهای نخستین،سراغ مسائل دیگر نروند.باید حتی المقدور از کارهای جنبی بکاهند و پایه های علمی خود را تقویت کنند.بعدها فرصت برای کارهای دیگر هست. مهم،تهیه ی این سرمایه است،وقتی سرمایه دار علمی شدند و جای پای خود را محکم کردند،آن وقت می توانند به شبهات هم بپردازند،برای مبارزه با تهاجم فرهنگی هم برنامه ریزی کنند،مسائل سیاسی داخل و خارج را هم پی گیری و حل و فصل کنند.و البته این به آن معنا نیست که در این مسائل،بی خبر و منزوی و گوشه گیر باشند،بلکه در حد لازم و نه بیشتر.اما یک طلبه ی جوان اگر بخواهد از این شبهات رهایی پیدا کند.اولاً باید خودش مقداری درس بخواند تا پایه های عقیدتی اش محکم شود.در غیر این صورت اگر سراغ این شبهات برود،قطعاً دچار شبهات و مشکلاتی می شود که رهایی از آن،آسان نیست.یکی از موارد انحراف،سراغ رد فلان فرقه و فلان گروه رفتن است که موجب گرفتار شدن در دام شبهات می شود.حتماً باید زیر نظر یک حکیمی به این کار بپردازد که بر کارش ناظر باشد تا در مواقع لازم،دست او را بگیرد و از این شبهات عبور دهد.(وافی،1388،صص252-250).
1-4-5.دوره های تخصصی
شکی نیست که وقتی علوم،گسترده می شود،خواه ناخواه باید محصلین و دانشجویان و دانش پژوهان،به سوی تخصصی شدن بروند،چون یک نفر نمی تواند در تمام این رشته ها متخصص بشود.علوم اسلامی هم مشمول همین گستردگی است،مخصوصاً فقه و تفسیر و عقاید،که به رشته های متعدد در این رابطه نیاز دارد.بنابراین رفتن به سراغ تخصصی شدن،اشکال ندارد.منتها کسانی که می خواهند یک رشته ی تخصصی را انتخاب کنند،حتماً باید معلومات
-2.در خیابان و معابر
1-2-1.عرفیات طلبگی
برای اینکه مردم به دین و روحانیت علاقه مند شود و طرد نشوند باید عرفیات رعایت شود.حالا چند نمونه از عرفیات بیان می شود:
1- دقت در معاشرت با مردم – روحانی نباید با کسی که به دین و دستورات دین اهمیت نمی دهد معاشرت کند(مگر این که قصد راهنمایی او را داشته باشد)یا چنین افرادی در منزل او رفت و آمد کنند.روحانی اگر در کوچه و خیابان،حتی یکی از محرم هایش را دید اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت نکند یا اگر صحبت می کند او را نگاه نکند و گوش خود را نزدیک او بیاورد و به صحبت هایش گوش کند چرا که مردم نمی دانند این زن،محرم اوست.
2- خرید اجناس – در خرید کردن برای منزل دقت کند که مورد سوء تفاهم از سوی مردم واقع نشود.یا مثلاً یک فرد روحانی حتی المقدور سعی کند که کمتر با همسرش در خیابان راه بیفتد و به خرید برود،زیرا این عمل می تواند در اذهان مردم،نسبت به مقام روحانیت اثر بدی داشته باشد.
3- هر مکانی نرود – روحانی هر جا نباید برود،هر جایی نباید بنشیند مثلاً کنار خیابان،روی جدول ننشیند،یا در مکان های عمومی و پر رفت و آمد یا جایی که همه روی زمین نشسته اند.آقا بالای صندلی ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند مثلاً یک پا را روی پای دیگر نیندازد.این گونه امور،حرام نیست ولی بعضی از مردم این اعمال را از روحانیون توقع ندارند.
4- وضع ظاهری – روحانی باید از نظر لباس پوشیدن،لباسی ساده و تمیز و در عین حال منظم و مرتب داشته باشد،یک فرد روحانی نباید عمّامه را کج و یا دکمه قبا را باز و نعلین را روی زمین بکشد،یا اینکه عبا و قبا آن قدر بلند نباشد که روی زمین کشیده شود یا اینکه خیلی کوتاه نباشد که جلب توجه کند.وسعی کند معطر باشد و خدای نکرده لباس هایش چرکین و بوی عرق ندهد.
5- دقت در خرج – روحانی نباید مهمانی های مفصل راه بیندازد،یا مثلاً در تالارها مراسم عقد و یا مراسم دیگر بگیرد و سورها و خرج های بی مورد کند.
6- وضعیت سر و صورت – موی طلبه یا روحانی نباید خیلی بلند باشد البته این هم خوب نیست که یک یک طلبه ی ساده،یا یک بچه طلبه،محاسنش را خیلی بلند کند،و عمامه ی بزرگ بگذارد یا اینکه عمامه را طرف چپ یا راست یا عقب یا جلوی سر بگذارد و قسمت های دیگر خالی باشد.در طلبگی و آخوندی،رعایت عرفیات طلبگی را بکن و کاری که مراجع و علما و فقهاء نمی کنند توهم نکن.
7- ساده زیستی – مهم ترین مطلب عرفی،ساده زیستی است.انگشتر زیاد،دستش نکند گران قیمتش را هم همین طور.تسبیح رنگی یا گرانقیمت هم در دست نگیرد.خودکار و خودنویس خارجی و نعلین گران قیمت که برای طلبه و روحانی سزوار نیست،استفاده نکند.روحانی حتی المقدور باید زندگی و خانه ای ساده داشته باشد.نظر به چهره ی عالم عبادت است اما نه عالمی که خانه آن چنانی دارد که نگاه کردن به خانه و وسائل خانه اش حسرت بر دل آدمی می گذارد،و داخل خانه را با تزئینات کامل گچ بری کرده و آنتن ماهواره را هم روی پشت بام علم کرده و با ماشین گران قیمت رفت و آمد می کند.غرض این که هر چه ساده تر باشی بیشتر در دل مردم اثر می گذاری.قیافه ی ظاهری روحانی هم باید ساده باشد،نه اینکه ساعت مچی ببندد،عبای گران قیمت و کفش برّاق آن چنانی بپوشد،عینک طلائی یا
8- گران قیمت بزند،یا کیف سامسونت در دست بگیرد،یا تلفن همراه داشته باشد و امثال این ها.عالمی که پشت فرمان ماشین آن چنانی و تلفن همراه به دست و زلف گذاشته و ساعت مچی بسته و شلوار اتو کرده و زیر شانه ی قبا،لائی گذاشته و کیف به دست گرفته و سیگار به لب گذاشته،نظر به چنین شخصی عبادت نیست.امام زمان(عج) از این زندگی ها و قیافه ها راضی نیست.اینها کسانی هستند که با وضع بسیار مرفه و زندگی تجملاتی و با قیافه ی آن چنانی خودشان،مردم را از دین دور می کنند.زیرا رفتار و گفتار آن ها با اصول و اخلاق و عرفیات اسلام منطبق نیست.اصلاً نباید به چنین عالمی نگاه کنی باید به روی علماء و بزرگان را نگاه کنی،مراجع تقلید،علمای ربانی و معلمین اخلاق.این ها بعضی از عرفیات است که باید رعایت شود بقیه را هم،روحانی و طلبه باید با این ها قیاس کنی و ممکن است یک کار درجه عرف باشد و همان کار در جای دیگر خلاف عرف باشد.در صورت عدم رعایت عرفیات،پیشنماز نشو.چرا که رعایت نکردن عرفیات،به فتوای بعضی از مراجع تقلید به عدالت ضرر می زند و پشت سر تو نمی شود نماز خواند.(برخوردار،فرید،1387،صص172-166).
1-3.در خانه
زندگی اجتماعی پر از هیاهو و دغدغه است؛اگر داخل خانه مثل محیط بیرون باشد و محیط آرامش بخشی نباشد،تنش ها و مشکلات روحی شدیدی ایجاد می شود؛فرصت برای رشد و تعالی در زمینه های مختلف فراهم نمی شود.در ایجاد آرامش،کارها ی کوچک خیلی مؤثر است؛وقتی نظم و مقرّرات در خانواده حاکم باشد و همه چیز، حساب و کتاب داشته باشد،زندگی آرامش بخش خواهد بود.شما باید برنامه ی اقتصادی و برنامه ی تحصیلی داشته باشید؛و هم چنین در مورد روابط اجتماعی،این که چطور با خانواده ها رابطه داشته باشیم و چه مقدار باشد؟وقتی برای
کاری برنامه ریزی می کنیم،در موردش مطالعه و بررسی می کنیم،در نتیجه درصد خطا پایین می آید و امکان موفقیت خیلی بیشتر می شود.(شریفی،صص8-7).راجع به روابط روحانی و طلبه در خانه،در بخش روابط،مطالبی بیان شده است.
1-3-1.احترام به پدر و مادر
آی? الله مجتهدی فرمودند:«در خانه ی شخصی،مهمان بودیم.پسر بزرگ خانه،با ظاهری نامناسب جلوی پدر و مادر می آمد و می رفت و در هنگام سخن گفتن رعایت احترام آنها را نمی کرد.مبادا خدای نکرده طلاب علوم دینیّه این طور باشند.حرمت آن ها را نگه دارند.حتی سعی کنند در مقابل آن ها مؤدب بنشینند.جلوی آنها پایشان را دراز نکنند،صدایشان را بلندتر از صدای آن ها قرار ندهند،جلوتر از آنها در راه رفتن حرکت نکنند،سعی کنند با آن ها دوست باشند و با این وسیله دل آن ها را به دست آورند به نحوی که با آنها مأنوس باشند.(وافی،1388،ص528).
1-3-2.در خانه و خانواده
همه ی افراد مخصوصاً اهل علم،باید به مسأله ی خانه و خانواده توجه ویژه داشته باشند و در هر امری،آداب اسلامی را رعایت کنند،باید اعتدال را رعایت کنند.اگر اصول زیر رعایت شود،خوشبختی می آفریند؛اصل اول،رعایت اعتدال و عدم سخت گیری است.اصل دوم،ابراز محبت و اظهار علاقه است.زبان خوب داشتن،با ادب حرف زدن،با محبت صحبت کردن و مهربان بودن سبب شیرینی و قوام زندگی است.در مقابل،به کارگیری کلمات توهین آمیز، جسارت و هتک احترام نسبت به همسر و بچه ها،موجب تلخ کامی و سستی بنیان زندگی است و جداً باید از آن پرهیز
1-1-4.صفات طلّاب
طلبه دارای صفات خوب و بد است.صفات خوب طلبه عبارت اند از:
1- تصدّق- اگر کسی نماز اول ماه بخواند،و صدقه بدهد خداوند متعال،او را بیمه می کند.بیمه ی خدا با بیمه های امروزی فرق می کند بیمه های خدا دفع بلا می کند ولی بیمه های دنیایی رفع بلا می کند.اگر طلبه صدقه داد، یا هدیه ای داد،یا کاری برای کسی کرد،هیچ انتظاری نباید داشته باشد و نباید منّت بگذارد.حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:«الصدقه ترفع البلاء المبرم»؛صددقه،بلای حتمی را دفع می کند.»
2- حسن خلق – حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:«انّ العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخره و اشرف المنازل و انّه لضعیف العباده و انّ العبد الیبلغ من سوء خلقه اشغل درک جهنم»؛به درستی که بنده به سبب اخلاق خوب،به درجات بزرگ آخرت و بالاترین و برترین منزلها می رسد در حالی که عبادت او ضعیف است و همانا بنده به سبب اخلاق بدی که دارد به پایین ترین درجات جهنم می رسد.»
3- صدق – حضرت امیرمومنان علی (علیه السلام)فرمودند:الصدق ینجیک و ان خفته،والکذب یردیک و ان امنه»؛ راستگویی،تو را نجات می دهد اگر چه بترسی از آن،و دروغ،تو را هلاک می کند اگر چه از آن ایمن باشی».
4- کتمان معایب دیگران – مومن بایدکتوم و صبور و تو دار باشد.یعنی نسبت به لغزش های دیگران،کتوم و آن ها را مخفی کند،زیرا خداوند با وجود آگاهی بر آن ها،ستّارالعیوب بوده است و او هم مانند خدا باید متخلق به اخلاق الهی باشد.یعنی باید صفات خداوندی را مانند عفو و گذشت،احسان و بخشش شجاعت و شهامت،فرو بردن خشم و غضب و غیره را در خود بپروراند.پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره ی پوشاندن معایب و زشتی های دیگران می فرماید:من ستر علی مومن فاحشه فکأنّما احیا موؤوده»؛هرکس زشت کاری
مومنی را بپوشاند،چنان است که دختر زنده به گوری را نجات دهد.».
5- ولایت – رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در روز غدیر فرمودند:«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛هر کس من مولای او هستم این علی (علیه السلام) مولای اوست.»(برخوردار،فرید،1387،صص351-338).
1-1-5.زینت های طلّاب
علما و طلاب علاوه بر صفات خوب باید دارای زینت هایی هستند که عبارت اند از:
1- تواضع- تواضع،صفتی است که محبوب مردم است.طلبه باید خودش را طوری بسازد که در آینده،خودش را گم نکند،تواضعش را از دست ندهد.اول که یک نفر طلبه می شود،می بینی دو زانو نشسته،سرش را پایین گرفته،گردنش را کج کرده است و خلاصه خیلی متواضع است،یک مقدار که جلو می رود،سرش را بالا می گیرد مقدمات را که تمام می کند،چهار زانو می نشیند و اخم می کند و به درس های بالا که می رسد مثل رسائل و مکاسب،دیگر از آن تواضع اولیه خبری نیست بلکه باید پشتی بگذارند و تشکی پهن کنند تا بنشیند،و مثل اول طلبگی،هر جا به راحتی نمی نشیند و به درس خارج که برسد دیگر واویلا.طلبه باید با اهل علم و عمل،در ارتباط باشد تا مبادا تکبر،او را بگیرد و احساس کند از همه عالم تر هست. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:«خفض الجناح زینه العلم»؛زینت علم،تواضع و خفض جناح است.
2- احسان – طلاب محترم با احسان خود می توانند دلهای مردم را به خود جلب و جذب نمایند.یک مصداق احسان،این است که روحانی باید بذل و بخشش داشته باشد.(هم بخشش معنوی مثل علم و هم بخشش مادی مثل پول،نه این که در میان مردم از انفاق صحبت کند ولی خودش یک تومان هم به کسی ندهد،بلکه اگر توانایی دارد) به فقر او عوام الناس و طلاب و سادات و محتاجین،و به همه کمک کند.البته خدا هم به
او پول می رساند.امام حسین (علیه السلام) می فرماید:«اعلموا انّ حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم،فلا تملّوا النّعم،فتتحوّل الی غیرکم»؛بدانید که از نعمت هایی که خداوند به شما عنایت کرده است که مردم به شما نیازمند باشند،پس هرگز از نعمت ها آزرده خاطر و احسان ناراحتی نکنید(که اگر چنین کنید)به سوی دیگران بر می گردند.»
3- وقار – طلبه باید سنگین و با وقار باشد خصوصاً اگر ملبّس باشد،و نباید اعمال و گفتاری سبک داشته باشد و همواره دقت کند که زیاد مزاح نکند،زیاد نخندد،یا کاری نکند که در چشم مردم کوچک جلوه کند بلکه وقار خود را همواره حفظ کند.حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:«ینبغی للعالم ان یکون قلیل الضحک،کثیر البکاء،لا یمازح،و لا یصاحب و لایماری ولا یجادل،ان تکلم،تکلم بحق، و ان صمت،صمت عن الباطل،و ان دخل،دخل برفق،و ان خرج ،خرج بحلم»؛سزاوار است که عالم،کم خنده باشد و زیاد گریه کند و شوخی نکند و داد و فریاد نکند،ستیزه ننماید،مجادله و نزاع نکند،اگر صحبت کرد حق بگوید و اگر سکوت کرد از باطل سکوت کند،اگر داخل بحث شد با ملایمت وارد شود و اگر از بحث کنار کشید با صبر و بردباری کنار بکشد.»
4- حلم و بردباری – طلاب باید بیش از دیگران صبور باشند.امام علی(علیه السلام) فرمودند:«اصبر تظفر»؛صبر کن پیروز می شوی»
5- صبر بر مصیبت – مومن باید نسبت به مصیبت ها و گرفتاری هایی که بر او وارد می شود تحمل کند.امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند:«لو یعلم المومن ما له فی المصائب من الاجر،لتمنی انّه یقرض بالمقاریض »؛اگر مومن می دانست که در مصیبت ها چه پاداشی دارد،آرزو می کرد که او را با مقراض ها قیچی کنند.»
6- صبر بر طاعت – صبر بر طاعت این است که در این زمان با وجود این همه گناه فساد،با وجود این همه جاذبه های خلاف،طلبه،خودش را گم نکند و بر طاعت الهی و راه راست و طریق اهل بیت(علیه السلام)ا استوار باشد.همین امر باعث می شود که از راه طاعت و بندگی بتواند بهتر با نفس خود و خواسته هایش مبارزه کند،یعنی از راه اطاعت و بندگی خدا می توان اراده را محکم و استوار ساخت.پس کسانی که اراده ی آن ها ضعیف است می توانند با اطاعت از دستورات خداوند،اراده ی خود را تقویت نمایند،زیرا دستورات خداوند نه تنها روحیه ی توکل و اعتماد به نفس و اراده ی آدمی را محکم و استوار می سازد ، بلکه مورد خوشنودی خدا و سبب جلب محبت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد بود،لذا ولایت و محبت اهل بیت(علیه السلام) هم جزء اطاعت از دستورات خداوند است و هم مایه ی اجر و پاداش است.
7- صبر بر معصیت – حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:«من صبر عن المعصیه کتب الله له تسعمائه درجه مابین الدرجه الی الدرجه،کما بین تخوم الارض الی منتهی العرش.»؛هرکس در برابر گناه، صبر و استقامت کند،خداوند برای او 900 درجه مقرر می کند که فاصله ی هر درجه با درجه ی دیگر به اندازه ی فاصله ی قعر زمین است تا پایان عرش.»(برخوردار،فرید،1387،صص315-302).
.جامعه و طلبه
«این که دیگران از روحانی انتظار ویژه دارند انتظاری بجا است.چون او باید معلم و الگو و سرمشق دیگران باشد و در یک جمله،روحانی باید متدّین،خوش برخورد،خوش سلیقه و تا حدّامکان نسبت به همه،خدمتگزار و راهنما و خیرخواه باشد که در این صورت،موفقیت او حتمی است.»«آیت الله رضا استادی»( وافی،1388،ص528).
مقدمه
خانواده ی روحانیون در جامعه از جهت وضعیت ظاهری خانواده،نوع پوشش ونوع حجاب و چیدمان منزل،برای جامعه به عنوان یک الگواست.وقتی وارد خانه ی یک طلبه می شوید،چیزی که یک حسن برای این خانه به حساب می آید،سادگی همراه با سلیقه و صفا و خلوصی است که در خانه می باشد.گاهی خانواده ها از وسایل تجملی استفاده می کنند و می گویند نشانه ی آبرو و شخصیت ماست؛ولی اگر همان وسایل در خانه ی طلبه باشد به عنوان ضدّ ارزش است.(شریفی،صص2-1)این فقط یکی از ابعاد الگو بودن زندگی طلبگی در جامعه است.راجع به این مطلب،مطالبی دیگر در بخش شرایط زندگی طلبگی و شروع زندگی مشترک آمده است.
1-1.توقعات جامعه
1-1-1.مخالفت اسلام با گوشه گیری علما
یک مسلمان از دیدگاه اسلام،کسی است که با مسلمانان دیگر در کلیه ی مراحل زندگی شکت کند ودر همه ی صحنه ها حضور داشته باشد و لذا دوری کردن از اجتماع مردم و انزوا و گوشه گیری دراسلام مذموم و مورد نکوهش است.با کناره گیری مسلمانان از فعالیت های اجتماع مردم و انزوا و گوشه گیری سیاسی و از دست دادن پست های مدیریت اجتماعی،هرکونه قدرتی به مرور زمان از دست می رود و به دست دیگران می افتد و کار به جایی می رسد که ما به احکام دین خود،حتی در سطح خود هم نمی توانیم عمل کنیم مثلا نمی توانیم فرزند خود را با فرهنگ دینی تربیت کنیم.اگر متدیّنین،حضور سیاسی اجتماعی خود را از دست بدهند(به ویژه حضوری که هم اکنون پس از انقلاب اسلامی به دست آمده است،حضور در امور فرهنگی و اقتصادی نیز از دست خواهد رفت.و باید دانست که شرکت در امور سیاسی به قصد داده ی جامعه بر اساس حق و عدل و نگهداری جامعه از انحراف و به منظور حفظ دین خدا و نگهداری ارزش ها و اصالت ها و انتقال آن به نسل های آینده و برای پاک سازی و پاک داری کشورهای اسلامی از لوث وجود بیگانگان و استعمارگران و به منظور حفظ استقلال سرزمین های قرآنی از بهترین طاعات و بزرگترین عبادات است.اهل بیت(علیه السلام)به کسانی که می توانستند با حضور خود،حتی در دستگاه های جباران در رفع مشکلات مسلمانان،مؤثر باشند اجازه ی انزوا نمی دادند و روی همین اصل بود که علی بن یقطین ها در دستگاه های جباران بنی عباس،دارای پست و سمت بودند.(نوری همدانی،1383،صص457-455)
1-1-2.تأثیرات معاشرت
یکی از اموری که در تربیت اخلاق و در نتیجه در سعادت وی اثر شگفت آور دارد،معاشرت و مجالست با نیکان و صالحان است،یعنی معاشرت با کسانی که اولاً دارای عقل قوی و تجربه ی فراوان و علم وافر می باشد،بدیهی است به هر نسبت که مجالست نیکان و صالحان،در اصلاح بشر،مفید و مؤثر است،معاشرت و مجالست مردمان فاسد،روح را فاسد می سازد.شکی نیست که افراد از لحاظ تحت تأثیر و قرار گرفتن،مساوی نیستند.اما باید دانست که سزاوارترین چیزی که سزاوار است مورد سوء ظن قراربگیرد،نفس خود انسان است.زیرا باید دانست که تأثیر معاشرت ،آن قدر پنهان است که هرگز خود شخص،متوجه نمی شود.همان طور که انتقال میکروب ها از قبیل میکروب سل و غیره از شخصی به شخصی ،آن قدر مخفی از یک چشم عادی صورت می گیرد که هیچ کدام از آن ها نمی فهمند.انتقال صفات و روحیات نیز عیناً چنین است.(وافی،1388،صص86-85)
1-1-3.توقعات جامعه
یکی از توقعات جامعه که لازم است یک روحانی،دارا باشد،تواضع،جاذبه ی فوق العاده ای دارد.در مقابل،تکبر و خودبرتربینی،موجب مورد نفرت واقع شدن روحانی و طلبه درنزد دیگران می شود.از دیگر خصوصیات یک روحانی،داشتن روحیه ی خدمتگزاری،گشاده رویی،حسن خلق و برخورد خوب است.این گونه برخوردها نباید به تظاهر و ریا تعبیر شود،بلکه باید به صورت ملکه درآید و خالصانه صورت گیرد.که نتیجه ی آن،جای گرفتن در دل ها و جلب محبت و موّدت مردم خواهد بود و در نتیجه تبلیغ مؤثری برای دستورات اسلام است.کسانی که روحانی و چه غیر روحانی- در زندگی خود تضاد ندارند و گفتار و رفتارشان یکی است،در جامعه گل می کنند،هم در میان خانواده و هم در بین مردم،مورد احترام هستند.اما توقع از طلبه و روحانی،بیشتر است و از آنجا که،آن ها را الگوی جامعه می دانند،شاید توقع بی جایی هم نباشد.در خانواده های روحانی به خاطر،فضای معنوی آن،دغدغه ها،اضطراب ها،نارسایی ها و اختلافات،کمتر از اقشار دیگر است،اما باز هم طلبه و روحانی باید در رفتار خود بیشتر دقت کند تا حدس و گمان ها نیز پیش نیاید،عمده اشکالات در رفتار روحانی و طلبه،به عیب هایی که در باطن اوست برمی گردد.که اگر آدم سعی کند که واقعاً طالب رضای خدا باشد و آن طور که خدا دوست دارد رفتار کند،کارهای دیگرش هم اصلاح می شود.به هر حال در معاشرت با دیگران،دلسوزی،صمیمیت و خیرخواهی عنصر اصلی است.طلبه و روحانی باید برای حسن روابط با افراد جامعه،دیگران را صمیمانه دوست داشته باشد و به آن ها خدمت کندواین ها خواه ناخواه در رفتار و گفتارش ظاهر شده و باعث جلب محبت دیگران می شود این برای طلبه و روحانی،در امر معاشرت خیلی مهم است.زیرا در این صورت،حرف هایش را بهتر می پذیرند و سفارشات دینی اش را زودتر قبول می کنند.ولی اگر ببینند که عالم بی عمل است و خود را بالاتر از دیگران می داند،او را رها می کنند.پس ابراز محبت،از نفوذ در دیگران است.
از دیگر توقعات جامعه از روحانی و طلبه،حسن برخورد و گشاده رویی،الگوبودن در نزد مردم جامعه،پرهیز از حطام دنیوی و تنزل دادن دنیا در نظر خود،عدم توجه به مادیات و داشتن زیّ طلبگی،حمایت از محرومین و پابرهنگان، تأثیر رأفت و ملایمات،برخورد حکیمانه با مردم و جامعه،داشتن ارزش انسانی،اصلاح خویش،رایج کردن اخلاق اسلامی و خوب عمل کردن،ناچیز شمردن خویش،احترام به پدر و مادر،پاسخ به انتظار ویژه ی جامعه از روحانی ، الگوی شایسته ی جامعه و خوش زبان بودن؛زیّ طلبگی داشتن،داشتن ارتباط متعادل با بستگان،اختصاص وقت به جوانان اهل محل و دوستان وآشنایان که دلبستگی به تقاضای آن ها و احساس مسئولیت طلبه دارد.وبایذ حتماً در حدّ تعادل باشد.روحانی و طلبه باید این مطلب را برای اطرافیان خود جا بیندازد.(وافی،1388،صص522-512).
عمومی حوزوی را کسب کنند،یعنی با فقه و اصول و تفسیر و عقاید آشنایی لازم را داشته باشند،سپس به سراغ رشته ی تخصصی بروند.امروز،جهان،جهان تخصص است.علوم اسلامی هم نمی تواند در این مورد عقب بماند.طلبه باید بعد از این که سطح را تمام کرد،یکی دو سال هم درس خارج بخواند و مغز او مغز حوزوی شود می تواند یکی از رشته را انتخاب کند و در چهار یا پنج سال به پایان رساند.بنابراین ما باید بین دروس عمومی و تخصصی جمع کنیم،وقتی دیدیم فکر،فکر حوزوی شده است،بگوییم دوره ی تخصصی را شروع کند وگرنه مثلاً قبل از اتمام سطوح،در پی تخصص بودن،چندان مفید نخواهد بود.
اما اینکه برای گرفتن مدرک دانشگاهی،به دانشگاه بروند،این برای طلبه چندان مناسب نیست.اگر در زمان طاغوت مرحوم دکتر بهشتی یا دکتر مفتّح،اقدام به گرفتن مدارکی کردند،چون برای ورود به دانشگاه جز اخذ مدرک،راه دیگری نبود تا بتوانند در آن جا خدمت کنند و موفق هم بودند،ولی الان به حمدالله تمام مدارک حوزه مدارک معتبری است و با وجود این مدارک معتبر نباید یک طلبه از درس های اصلی خود غافل شود و به دنبال گرفتن مدرک دانشگاهی برود.می بایست در حوزه رشته های تخصصی در ارتباط با رشته های علوم انسانی داشته باشیم،یعنی باید طوری باشد که در حوزه،روانشناس هم داشته باشیم،جامعه شناس هم داشته باشیم،اقتصاد دان هم داشته باشیم،مورخ و کارشناس علوم سیاسی و حقوق دان هم داشته باشیم.چون این مسائل،با اسلام ارتباط دارد.این کمبودی است که در حوزه وجود داشته و عمده اش افولی بوده که حوزه در دوران رژیم گذشته،داشته و نتوانسته خودش را با شرایط زمان تطبیق بدهد و نیازهای جامعه را تأمین کند.ولی بعد از انقلاب،این مسأله بیشتر مورد توجه واقع شد و الان در خود حوزه،مراکزی است که در این رشته ها،کم و بیش تخصص دارند و در این زمینه کار می کنند.یکی این مطلب است که در خود حوزه،رشته های تخصصی معتنابهی داشته باشیم تا بتوانیم دیدگاه های اسلام را در زمینه های مختلف بیان کنیم.از
مسائلی که در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب،از همان آغاز،مطرح بوده و هنوز در این زمینه،بسیاری از مسائل حل نشده یا تحقیق نشده یا کم تحقیق شده داریم،مسائل اقتصادی است.چون هر کدام از مسائل اقتصادی احکام خاصی دارد.این مسائل بانکی،امروز مطرح است و متأسفانه روح فقه اسلامی در بسیاری از آن ها نیست،بلکه عملاً همان اقتصاد غربی و ربوی است.بسیاری از مسائل،امروز مطرح است و در گذشته هم با علما مطرح می کردند،مثل مسأله ی بیمه،مسئله ی سرقفلی و چیزهایی از این قبیل که مسائل مستحدثه در امور مالی و اقتصادی هستند.عین همین اشکال در سایر مسائل علوم انسانی هم مطرح است و ما در هر مرحله ای باید بگوییم نظر اسلام چیست؟آیا موافق اسلام هست یا مخالف؟وجود این رشته ها در حوزه،به قدر ضرورت لازم است.مسئولین برنامه ریزی حوزه می بایست به این ضرورت ها توجه کنند و در حد امکانات حوزه اقدام کنند.این که اگر طلبه ای که چند سال درس طلبگی خوانده،برای تحصیل در رشته ی اقتصاد،یا جامعه شناسی،یا علوم سیاسی به دانشگاه برود.
این یک لغزشگاه است.برای این که دانشگاه های ما هنوز در واقع دانشگاه اسلامی نیست.محتوای درسی شان هم صد در صد محتوای اسلامی نیست.البتهتا خود حوزه نتوانسته باشد این رشته ها را به قدر کافی دایر بکند،ناچار است به قدر ضرورت از درس های دانشگاهی و کتاب های دانشگاهی و اساتید دانشگاهی در جهت رفع این کمبود خودش ،استفاده کند،با تلاش برای این که بحث های تطبیقی انجام بدهند و اشکلات را از جهت اسلامی و دینی برطرف کنند.(وافی،1388،صص112-108).
1-4-6.علوم مرتبط و ضروری
راجع به علوم مرتبط و ضروری در بخش طرح هجرت ویژگی همراه یک مبلغ خوب و موفق بحث خواهد شد.
1-4-7.لزوم تحقیق و تتبّع
طلاب عزیز باید قلم به دست باشند؛زیرا زمانی بود که فقط درس خواندن عبارت می شود از فراگرفتن علم،اما توانایی برنوشتن و یا تحقیق پیرامون مسائل وجود نداشت و لذا بسیاری از مسائل شاید قرن ها تقلید گونه دست به دست می شد و خصوصاً در قرن های اخیر،می دیدیم که هیچ تحقیق و تحولی در بدنه ی علوم حوزوی صورت نمی گیرد.و این مسأله به خاطر این بود که طلاب فقط به درس خواندن اکتفا می کردند و بعد،همان درس هایی را که خوانده بودند به درس گفتن مشغول می شدند.این کار درستی نبود.مسئله ی درس خواندن و تدریس،به تنهایی،طلاب را به کمال نمی رساند.کمال مطلوب برای طلبه ی حوزه،اولاًوقتی است که در کنار خواندن و تدریس،تحقیق هم داشته باشد و ثانیاً دست به قلم باشد که این دست به قلم بودن،او را مجبور می کند تا فردا آهسته آهسته به کمال برسد؛زیرا وقتی انسان،دست به قلم شد بالاخره مردم نوشته های او را مطالعه می کنند و همین که مطالب او به دست مردم می رسد به خاطر همین موضوع و به جهت حفظ آبروی خودش مجبور است که دقت بکند و به منابع اصیل مراجعه کند.لذا این مسأله ی تحقیق و دست به قلم بودن بسیار تأکید شده است.(وافی،1388،صص266-265)
1-4-8.بالا بردن محتوای تبلیغی
در رابطه با بالا بردن علمی محتوای تبلیغی،در بخش طرح هجرت ویژگی همراه یک مبلغ خوب و موفق،بحث شده است.
1-4-9.موضع گیری صحیح
در هر اجتماعی که خطوط و راه های مختلفی وجود دارد و همه ی آن ها با امکانات و وسائلی که در اختیار دارند
به تبلیغ و جلب توجه دیگران مشغول و خود را طرفدار حق می دانند و راه خود را راه صحیح قلمداد می کنند لازم است انسان،با دقت و فکر،راه صحیح را انتخاب کند.بلکه انسان عاقل باید-همان طور که گفته شد-با فکر و تحقیق ،موضع گیری کند و آن راهی را که صحیح است و از نظر اسلام،صراط مستقیم است انتخاب نماید و در آن راه گام بردارد.عالم باید مواظب باشد که مبادا بی تفاوت بودن یا با انتخاب خط باطل،آب به آسیاب دشمن اسلام بریزد یا به او چراغ سبز نشان بدهد و در این میان هر قدر موقعیت اجتماعی مهم تر،تکلیف نیز حساس تر است.
یکی از وظایف مهم عالم اسلامی،جلوگیری از بدعت ها و مبارزه ی با آن ها است و باید بدانیم که بدعت،منحصر به امور اعتقادی نیست و هر پدیده ای که با دین و موازین دینی اصطکاک پیدا کند بدعت ناپسند است و باید توجه داشت که امروز در قلمروی سیاست ها و حکومت ها و ارتباطاتی که میان جوامع اسلامی و مجامع غیر اسلامی،موجود است مسائل و موضوعاتی به وجود می آید و چون اکثر این مجامع را دشمنان قرآن و اسلام تشکیل می دهد مسایل و جریان هایی را به وجود می آورند که قدرت فرهنگی و نظامی و اقتصادی و سیاسی مسلمانان را تضعیف می کنند،باید یک عالم اسلامی آگاه و بیدار و روشن بین و باکیاست باشد و از سیاست ها و رموز کار سیاستمداران در سطح جهانی نیز آگاه باشد تا بدعت هایی را که نتیجه ی آن ها به ضرر اسلام است را بشناسد و راه نفوذ آن ها را نیز بداند تا بتواند رو به روی آن ها بایستد و راه های نفوذ آن ها را ببندد و جامعه ی اسلامی را از آن ها و عواقب آن ها نجات بدهد.
اگر یک عالم فقط به مسائلی که در سطح حوزه های علمی و یا در محیط مملکت خود می گذرد توجه کند و از توجه به جهان و اوضاع جهان و نقشه های مستکبران و شگردهای استعمارگران غافل باشد و یا در برابر خدعه ها و نقشه های آن ها بی تفاوت یا خدای نکرده تسلیم باشد چگونه می تواند امت اسلامی و کیان اسلام را حفظ کند و این بدعت های مخرب فرهنگی،اقتصادی و سیاسی را برطرف کند.ونیز حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)