(...و لا تفرّقوا..._ترجمه:...پراکنده نشوید...)[1]

دشمنان اسلام و ستمگران واستعمار گران ،به صدمه زدن بر پیکر اسلام وسوءاستفاده از بشر،به تحریف بعضی از واژه ها پرداختند.کلمه ی استعمار )،نیز یکی از آن واژه هاست.اگر معنای لغوی استعمار را پیدا کنیم می بینیم که به معنای آباد کردن وزندگی دادن به جایی است.استعمارگران نیز با وعده ی آباد کردن و زندگی دادن به بعضی از جاهایی که دارای منابع طبیعی وانسانی هستند،وعده ی دروغین داده اند و زیر آباد کردن زده اند.

استعمار نیز یک نمونه ی دیگر نا کامی های تجربه ی غربی در اداره ی بشر است .آفریقا قارّه ای است که هم استعداد انسانی در آن است،هم استعداد عجیب طبیعی.اروپایی ها به آنجا رفتندو با کشتارو قتل وغارت ،به بد بختی آفریقا دامن زدند(بر عکس آباد کردن).آن ها این کار را با استفاده از نا آگاهی وعدم بصیرت مردم آفریقا کردند.

دشمنان اسلام واستعمار گران ،دشمنی های خود را بر علیه کشور های همسایه ی ایران انجام دادند.الآن نیز به اختلاف افکنی وایجاد نفاق در بعضی از کشورهای دیگر هم می پردازند. ولی ایران اسلامی با وحدت مقام رو حانیّت و مردم ونیرو ی بسیجی ،در مقابل دشمنی ها و تحا ریم اقتصادی وتهاجمات فرهنگی ،محکم واستوار به سوی مدارج عالی پیشرفت می کند و با شعار (نه شرقی ،نه غربی ،جمهوری اسلامی)،استعمار گران را شکست داده و به واسطه ی مردم و اسلام و ولیّ فقیه ،در حال پیشرفت است.

دشمنان نیز هنوز دست ازتها جم فرهنگی وتحقیر وتمسخر روحانیّون در پیشبرد جامعه ی اسلامی،دست نکشیده اند .آنها از این طریق (کوچک کردن روحانیّون )،در واقع ،قصد کوچک کردن و تحقیر کردن مبلّغان دینی و سربازان امام زمان (عج)و لباس مقام روحانیّت دارند.به عنوان نمونه ،در سال های انقلاب ، گدایانی ملبّس به لباس روحانیّت را به در خانه های مردم می فرستادندتا بگویند که هر کس ،روحانی شود ،بد بخت و بیچاره می شود .به همین دلیل ،مردم،فرزندان خود را از تحصیل علوم اسلامی و روحانی شدن ،محروم می کردند.

دشمنان نیز به تحقیر مراجع تقلید واختلاف فتاوای آنها و اعلمیّت وغیر اعلمیّت آنها می پردازند و می گویند که چرا مرجع تقلید ،اختلاف فتاوا دارند و این که چرا از بین مراجع تقلید ،فقط،یک نفر اعلم است.

یکی از مقاصد شوم دشمنان اسلام واستعمار گر ،دانشگاه و دانشجویان بسیجی است.زیرا نقش بسیجی و تفکّر بسیجی در سنگر دانشگاه،یکی از موانع مهم جلو گیری از استعمار گری دشمنان اسلام و استعمارگران است.دانشجویان بسیجی نیز با آگاهی سیاسی وبصیرت ودفاع از انقلاب و ارزش های اسلامی و کسب علم ودانش و تحقیقات،می توانند به مبارزه ی بر علیه دشمنان بپردازند و با تبعّیت از فرامین رهبر هوشیار و مدبّر خویش در برابر آنها بایستند.

امام خمینی (ره)،به تشکیل بسیج در دانشگاه و حوزه تأکید داشتند تا دانشجویان و طلّاب بسیجی ،جمعی را به وجود آورند که بین دو نهاد مقدّس که نظام اسلامی به آنها تکیه دارد،وحدت ایجاد کنند تا بر علیه استعمارگران غربی و دشمنان اسلام بایستند و موجب استقلال جمهوری اسلامی از شرقی ها وغربی ها شوند.

به امید آنکه با اتّحاد مسلمانان جهان ،استعمار گران نابود و رسوا شوند،صلواتی بر محمّد و آل محمّد بفرستیم.

(فاطمه)

تروریست شرمنده

اصبغ بن نباته می گوید :صبح زود همراه علی (ع)نماز خواندم .ناگهان دیدم مرد مسافری می آید. به حضور علی(ع)رسید . حضرت به اوفرمود:از کجامی آیی؟عرض کرد:از شام .

علی (ع)فرمود :برای کارری به اینجا آمده ای !خودت می گویی یا من بگویم؟عرض کرد:ای امیر مؤمنان خودت بفرما.

علی (ع )فرمود :معاویه در شام اعلام کرده ،هرکس برود وعلی (ع)رابکشد،ده هزار دینار به او جایزه می دهم.شخصی حاضر شد ،ولی وقتی به خانه اش رفت ،پشیمان شدو با خود گفت :من پسرعموی رسول خدا و پدرفرزندان رسول خدا (ص)را نخواهم کشت .

روز دیگر معاویه ده هزار دیناردیگر افزود و اعلام کرد :هرکس علی(ع)ا بکشد بیست هزار دینار جایزه دارد.مرد دیگری این مأموریت را قبول کرد ،اونیز فکر عاقبت کار راکرد و پشیمان شد .

روز بعد معاویه سی هزار دینارجایزه قرارداد ،تو به خاطر این جایزه هنگفت قبول کردی و اینک خودرابه قصد کشتن من به اینجارسانده ای و تواز فامیل حِمیَرهستی.

شخص تروریست ،اقراربه راستگویی عل(ع)نمود .

علی(ع)به اوفرمود :اکنون چه تصمیمی داری ؟

گفت :از تصمیم کشتن تومنصرف شدم .اکنون می خواهم به شام برگردم .

حضرت علی (ع)به غلامش قنبر فرمود:وسایل سفر اورا تکمیل کن و آب و غذا به اوبده واورا روانه شام نما.قنبر فرمان علی(ع)را اجراکرد[1]

تروریسم با کمال شرمندگی به سوی شام باز گشت

روز میلاد اولین امام جهانیان حضرت علی (ع)مبارک باد

آیت الله بروجردی،روزی در درس آیت الله آخوند خراسانی بلند شد و به حرف استاد اعتراض کرد و اشکالش را بیان نمود.

مرحوم آخوند گفت:یک بار دیگر بگو و ایشان بار دیگر گفت.

آخوند فهمید اشکال او وارد است ،بنا بر این گفت:الحمد لله که نمردم و از شاگرد خودم استفاده کردم.[1]