سفارش تبلیغ
صبا ویژن
معارج

النصیحه لائمه المسلمین نیز یکی از مشارکت‌های سیاسی مردم است؛ مسلمانان موظفند همواره خیرخواه پیشوایان خود باشند و در این راه از ارائه‌ی پیشنهادها و انتقادهای سازنده دریغ نورزند[1] زیرا (نمایاندن عیوب شخص به او) نیز از مصادیق نصیحت به اوست. نصیحت در کتاب لغت به معنای اخلاص، صداقت، خیرخواهی و اطاعت آمده است. نصیحت به خدا، حکمرانان و مسلمانان، یعنی خالص و صادق بودن در برابر خدا، حاکمان و مردم. برخورد خالصانه با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و حاکم اسلامی یعنی یک مسلمان، به گونه‌ای با آنان رفتار می‌کند که در دل دارد و به آن معتقد است، نه اینکه در ظاهر از آنان تعریف کند و اطاعت نشان دهد، اما در دل، راضی به آن نباشد. برخورد خالصانه و صادقانه باطناً به معنای طرف‌داری محض اوست و نه به معنای مخالفت با او؛ بلکه بدین معناست که اگر او را عادل و اطاعتش را لازم می‌داند از او اطاعت کند و اگر او را گناهکار و خطاکار می‌بیند، به او تذکر دهد. همچنین در بعضی روایات، کلمه‌ی «غش» بیانگر این است که نصیحت به معنای نفی دورویی، دورنگی و فریب است.[2]

اگر کسی داخل در اطاعت ولی امر هست و وظایف خود را نسبت به امام انجام می‌دهد، اما از نظر عقیده‌ای، حکومت و ولایت شخص وی را قبول ندارد، مجرم سیاسی نخواهد بود. ولی اگر اطاعت از ولی امر نکرد و وظایف خود را انجام نداده و از نظر عقیده‌ای هم حکومت و ولایت شخص مردی را قبول نکرد، مجرم سیاسی خواهد بود و دوام حکومت را نمی‌تواند متزلزل کند.[3] چنان‌که در قرآن کریم

خود را بی نیاز از افکار دیگران می دانندـ هر چند از نظر فکری فوق العاده باشندـ هر چند از نظر فکری فوق العاذه باشندـ غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و دردناکی می شوند.

از این گذشته استبداد رأی، شخصیت را در توده ی مردم می کشد و افکار را متوقّف می سازد، و استعداد های آماده را نابود میکند، و به این ترتیب بزرگترین سرمایه های انسانی یک ملت از بین می رود. بعلاوه کسی که در انجام کارهای خود با دیگران مشورت می کند، اگر مواجه با پیروزی شود کمتر مورد حسد واقع می گردد.

یکی دیگر از فواید مشورت این است که انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستی و دشمنی آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسایی راه را برای پیروزی او هموار می کند و شاید مشورت های پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلّم) با آن قدرت فکری فوق العاده ای که در حضرتش وجود داشت، به خاطر مجموع این جهات بوده است.[4]

اهمیت مشورت نیز در روایات، تصریح شده است؛ امام علی(علیه‌السّلام) فرمودند: «الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنی برأیه»[5] «مشورت، عین هدایت است و کسی که تنها به فکر خود قناعت کند، خویشتن را به خطر انداخته است.» بنابراین حاکمی که در امور اداری نظام مشورت نکند، هم خود را به نابودی می‌کشاند و هم نظام اسلامی را.

- تقویت مقبولیّت و مشارکت مردمی؛

5- آموزش اصل مشورت.

آنچه ذکر شد، تنها برخی از اهداف و آثار شورا بود که نسبت به معصومین(علیه‌السّلام) هم صدق می‌کند و مفسران بزرگ و مورخان اسلامی بیان کرده‌اند.[6]

شورا و مشورت، همه‌ی صحنه‌های زندگی انسانی را پوشش می‌دهد و در همه‌ی زمینه‌ها کاربرد دارد. اما در مورد نقش و جایگاه شورا، در نظام سیاسی اسلام و مباحث مربوط به حاکمیت دینی، لازم به ذکر است که بی‌تردید شورا در وضع قوانین و احکام کلی، هیچ نقشی ندارد و امت اسلامی و مسئولین نظام سیاسی باید تابع قوانین و احکام الهی باشند که به وسیله‌ی وحی در اختیار آنان قرار گرفته است. اما مشورت در شکل‌گیری عملی و ضمانت اجرایی حکومت دینی بسیار مؤثر است و اقتدار و توانایی نظام ولایی جز با مشارکت نظری و عملی مردم حاصل نمی‌شود.

بنابراین هیچ‌گونه منافاتی بین اهمیّت ویژه و خاصی که اسلام برای مشورت قائل است با ساختار نظام ولایی و انتصابی بودن رهبری ندارد، همان‌گونه که شورا با مبانی نظری و اصول زیرساز فلسفه اسلامی هماهنگی کامل دارد و لازم نیست برای توجیه شورا، نظام ولایی را انتخابی دانست.[7]

در آیاتی از قرآن کریم، راجع به اهمیت و لزوم مشورت چنین آمده است: «...وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْر...»[8] «...و در کارها، با آنان مشورت کن...»

بعد از شکست در جنگ احد، عدّه‌ای گفتند چرا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در این‌باره مشورت کرده و باید مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ می‌گوید و دستور می‌دهد که بازهم با آن‌ها مشورت کند، هرچند که نتیجه مشورت در پاره‌ای از موارد، سودمند نباشد. زیرا از نظر کلّی که بررسی شود، منافع آن روی هم رفته به مراتب، بیشتر از زیان‌های آن است و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آن‌ها وجود دارد از همه‌ی این‌ها بالاتر است.[9]

گرچه کلمه‌ی «الأمر» در «شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْر» مفهوم وسیعی دارد و همه‌ی کارها را شامل می‌شود، ولی مسلّم است که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) هرگز در احکام الهی با مردم مشورت نمی‌کرد بلکه در آن‌ها صرفاً تابع وحی بود و مردم هم تسلیم احکام الهی بودند.[10]

علاوه بر اینکه جمله ی( و شاورهم فی الامر) که به یک لحن عطف بر مسأله ی عفو و مغفرت شده، خود شاهد بر این است که این دو امر: یعنی( عفو) و ( مغفرت) در چارچوب ولایت و تدبیر امور عامه بوده، چون اینگونه امور است که مشورت برمی دارد، و اما احکام الهی خیر، پس عفو و مغفرت هم در همان امور اداری جامعه است.[11]

( و شاورهم فی الأمر) بعد از فرمان عفو عمومی، برای زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکری و روحی آنها دستور می دهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن ورأی و نظر آنها را بخواه.

اصولاٌ مردمی که کارهای خود را با مشورت و صلاح اندیشی یکدیگر انجام می دهند و صاحب نظران آنها به مشورت می نشینند، کمتر گرفتار لغزش می شوند. بعکس افرادی که: گرفتار استبداد رأی هستند و



[1]- معاونت پژوهشی، همان، ص51.

[2]- مهدی، منتظرقائم، آزادی‌های شخصی و فکری(از نظر امام خمینی و مبانی فقهی آن)، تهران: ستاد بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(ره) (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1381، صص222-221.

[3]- همان، ص237.

[4] . همان، ج3،صص145ـ144.

[5]- محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج75، تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1397ق، صص105-104.

[6]- عبدالله، حاجی‌صادقی، فلسفه و نظام سیاسی اسلام، محمد، نصیری (ویرایش)، قم: انتشارات زمزم هدایت، 1383، صص338-337.

[7]- همان، ص339.

[8]- آل عمران(3)آیه 159.

[9]- ناصر، مکارم شیرازی، همان، ج3، صص143-142.

[10]- همان، ج3، ص143.

[11] . محمد حسین، طباطبایی، همان،ج4، ص87.




ارسال در تاریخ دوشنبه 93 مهر 28 توسط اسود
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.
قالب وبلاگ